
دانستن روش بزرگان دین در زیارت حرم مطهر شمس الشموس هم دلنشین است و هم آموزنده تا بهتر بتوانیم از فیض این عمل بهره ببریم.
ورود از قسمت پایین پای حضرت
یکی از خادمان حرم روایتی از یک روز زیارت مرحوم آیتا... بهجت نقل میکند: «وقتی از کفشداری بیرون آمدم و وارد صحن شدم، چشمم به گروهی از طلاب جوان افتاد که در ایوان شرقی صحن آزادی (باب السّلام) ایستاده بودند. حضرت آیتا... بهجت را دیدم که جلوی آنان دو دستی به عصای خود تکیه داده و در کمال تواضع و فروتنی مقابل حضرت ایستاده بود. پیرمرد نورانی که کنار من ایستاده بود، میگفت: «ورود از پایین پا، فضیلت بیشتری دارد. برای همین است آیتا... بهجت اگرچه از خیابان امام رضا(ع) میآیند، از صحن آزادی و پایین پای حضرت مشرّف میشوند». ایشان طی این مدت سرشان کاملاً پایین بود... بعد از چند دقیقه سکوت و عرض ارادت، ناگهان مانند کسی که اجازه ورود پیدا کرده باشد، حرکت مختصری کردند. دو طرف عبایشان را جمع کرده، یک بار دیگر به نشانه احترام به حضرت تا کمر خم شدند و بعد آرام وارد صحن شدند... آقا مقابل در بزرگ چوبی سمت چپ ایوان طلا توقف کوتاهی کردند. صورت به در نهادند و پس از مکث کوتاهی وارد حرم شدند و در اولین فضای سمت چپ پشت در نشستند. مدتی سر به زیر رو به حضرت نشستند بدون این که قرآن یا دعایی در دست بگیرند، عرض ارادت میکردند. سپس برگشتند و رو به قبله نشستند، به طوری که هیچ فاصلهای با دیوار نداشتند ... این حالت حدود یک ساعت طول کشید. بعد از این حالِ روحانی و عرفانی، آرام و آهسته برخاستند. دوباره ادای احترامی به حضرت رضا(ع) کردند و به آهستگی از حرم بیرون رفتند.»
عشق و ادب با تمام وجود
علامه طباطبایی در تابستانها همواره به زیارت حضرت رضا(ع) میرفت و تمام تابستان را در مشهد مقدس ساکن و هرشب نیز به حرم مطهر مشرف میشد. اگر هم به ایشان پیشنهاد میشد در جای خوش آب و هوایی در مشهد ساکن شود، میفرمود: «ما از پناه امام هشتم علیه السلام جای دیگر نمیرویم.» وقتی به حرم مطهر مشرف میشد، دستهای لرزان خود را بر چارچوب در میگذاشت و به گونهای چارچوب را میبوسید که نشان میداد تمام وجودش به ساحت قدس آن حضرت ادب و عشق میورزد و این ادب و عشق، در تمامی اوقات زیارت و نمازش در حرم مطهر، از سوی ایشان به خوبی پیدا بود.
در مشهد خوش بگذرد
یکی از شاگردان آیتا... کوهستانی میگوید: «رفتار ایشان در مشهد با خانواده و دوستان، از لطافت و صفای بیشتری برخوردار بود؛ به گونهای که در نوع غذا و خریدن سوغات، توسعه بیشتری قائل میشد و هیچگونه سختگیری نمیکرد و میفرمود ما مهمان حضرت رضا علیه السلام هستیم و این جا برای خوردن غذا استخاره نمیکنیم. به دوستان نیز سفارش میکردند خانواده را در تنگنا قرار ندهند. روزی یکی از همراهان ایشان مقداری میوه نامرغوب خریده بود، آقا خطاب به وی فرمود این جا خراسان است. مبادا بر خانواده سخت بگیرید. بگذارید این چند روز بر خانواده خوش بگذرد. لحظه وداع ایشان با مولایش حضرت رضا(ع) هم دیدنی بود. وداع ایشان با حضرت حدود یک ساعت طول میکشید. گویا نمیتوانست از آن حضرت دل بکند و از محضرش جدا شود. در تمام این مدت گریه و اشک فراوانی از دیدگانش جاری بود و حالش قابل وصف نبود.
سفر فقط به قصد زیارت
ملا عباس تربتی، از عرفا و علمای معاصر و از اهالی تربت حیدریه بود. او با تحصیلات دینی کشاورزی میکرد و کتاب «فضیلتهای فراموش شده» را پسرش حسینعلی راشد درباره او نوشته است. میگویند شیخ عباس همیشه قصد چند روز زیارت میکرد و راه میافتاد سمت مشهد. یک بار همسرش قبل از سفر به او سفارش میکند از مشهد برایش یک جفت کفش بیاورد. شیخ عباس چشمی میگوید و میرود و فردای آن روز برمیگردد و یک جفت کفش به همسرش میدهد. همسر شیخ با تعجب میپرسد «چقدر زود برگشتی» شیخ جواب میدهد «رفته بودم نعلین بخرم، حالا به قصد زیارت میروم و چند روزی هم میمانم» مزار این عارف بزرگ در صحن آزادی است چون شیخ وصیت کرده بود «مرا در صحن مطهر دفن کنید که قدم زائران حرم به روی چشمهایم باشد.»
دیدگاه ها