هر روز با خبری فاجعهبار درباره محیط زندگیمان در شهر و روستا و دشت و بیابان روبهرو میشویم. یک روز میدان مهم شهرمان، تهران دهان باز میکند و فرو میریزد. روز بعد پل تاریخی اصفهان ترک برمیدارد. یک روز هکتارها جنگل در رشتهکوه زاگرس آتش میگیرد و هیچکس به موقع به داد نمیرسد.
هر روز با خبری فاجعهبار درباره محیط زندگیمان در شهر و روستا و دشت و بیابان روبهرو میشویم. یک روز میدان مهم شهرمان، تهران دهان باز میکند و فرو میریزد. روز بعد پل تاریخی اصفهان ترک برمیدارد. یک روز هکتارها جنگل در رشتهکوه زاگرس آتش میگیرد و هیچکس به موقع به داد نمیرسد. از سوی دیگر هکتارها جنگل را گروههایی به غارت میبرند و فردایش فیلم کامیونها را میبینی که چوب درختان صدساله بارشان است و فیلم جنگلهای به آتش کشیدهشده را. خبر میآید که در همین دهه اول قرن جدید شمسی بسیاری از شهرهای مهم کشور به خاطر بیآبی و پیامدهای آن فرو خواهند نشست و بهزودی مانند آن 40 هزار روستای قبلی خالی از سکنه خواهند شد و باز هشدار و آمار درباره عقبماندگیمان در توسعه و حفاظت از منابع سرزمینی و ثروتهای ملی نسبت به همسایگانمان در منطقه. به این هشدارهای غیرروزانه یکسری هشدارهای دولت هم اضافه میشوند: خطرهای سلامتی در روزهای بسیار گرم نیمه مرداد و تعطیلشدن ادارات، هشدارها و قطعی برق و آب توسط دولت بهخاطر مصرف زیاد در محلات مسکونی و صنایع و... تازه در اینجا به مسائل شهر و درگیری با شهرداری درباره پارکها و فضای سبز زیست شهروندی اشاره نمیکنم. تعداد این هشدارها و اخبار ناگوار محیطزیستی بنیادین و غیرقابل بازگشت آنقدر هرروزی و زیاد شده که عکسالعملهای مردم و مسئولانمان نیز در طول زمان تغییر کرده است. باید چند سال پیش سازمان محیط زیست یا وزارت نیرو خود را اندکی موظف به اقدام سریع یا پاسخگویی میدیدند، امروز این احساس وظیفه دچار نوعی کرختی شده است و گروههای مختلف مردمی یا دیگر کلا گوش نمیدهند یا با تمام ضعف علمی و مالیشان، به فکر یافتن چارههای مستقل و محلی افتادهاند (مانند سعید انصاریان و بنیاد الگن او و دوستانش که به منطقه زاگرس رفتهاند و رأسا به فکر چاره و نجات هستند)؛ اینها در حالی است که همه میدانیم کشور ما با وجود تحریمها، نامدیریتها و کارشکنیهای معمول، کشوری فقیر نیست، اگرچه در بعضی جداول مقایسهای شاخصهای جهانی در زمینههای مختلف به ته جداول سقوط کرده است. بالاخره، باید روزی همه با هم تصمیم بگیریم خودمان را برای مقابله با خطرات، فجایع و سوءرفتارهای مصرف انرژی و محیطزیستی سازمان دهیم و دولت جدید هم خوب است به سوگندها و وعدههای این هفتهاش وفادار بماند و با برنامههای دقیقتر تلاش کند به اولویتهای حیاتی کل جامعه ایران در زمینه محیط زیست و حداقل خدمات رفاهی که حق مسلم هر ایرانی است، پاسخگو شود.
برای داشتن یک برنامه جامع باید در هر موضوع خاص متخصصان به اجماع و برنامه تفصیلی برسند. روشن است که هرکس بنا بر تحصیلات و مطالعات یا تجربه خود راهحلی ارائه میدهد. در زمینه مصرف انرژی بسیاری معتقدند که مصرف انرژی مردم ایران پایین است و باید به جای گرانکردن انرژی، سراغ اصلاح مدیریت هدررفت انرژی برویم (جماران). حال در شهر بزرگی چون تهران اگر کاهش زمان استفاده از ماشینها و کوتاهکردن فاصله خانه تا محل کار (15 دقیقه پیاده) و در نتیجه برنامهریزی صحیح خدماتی و تجارت و اشتغال برای عموم را به عنوان اصل شهرسازی پیشنهاد کنیم تا سفرهای طولانی شهری کمتر شوند و آلودگی هوا و هزینهها هم کاهش یابد، باید در زمینه شهرسازی توزیع و پراکنش بهتری از خدمات و اماکن کار و فعالیت را برای محلات 352گانه شهر در نظر داشته باشیم. بنابراین وجود و حضور تشکیلاتی مردمی برای هر محله بیش از هر زمان ضروری خواهد بود.
مدیرعامل شرکت توانیر همین هفته پیشنهاد داده تا با توجه به اقبال به خودروهای برقی، محل شارژ و تأمین برق این خودروها در ساختمانها مورد توجه طراحان قرار گیرد که بهترین حالت آن تأمین برق از طریق انرژیهای تجدیدپذیر است. جالب اینکه بر اساس تفاهمنامهای بین شرکت توانیر و سازمان نظام مهندسی کشور، بهکارگیری الزامی پنلهای فتوولتاییک روی بام و محوطه پارکینگ ساختمانهای مسکونی بیش از چهار طبقه نیز مورد تأکید قرار گرفت. متأسفانه هم تکنولوژی ساختمانسازی ما پرمصرف و کمبازده است، هم سیستمهای تأسیسات شهریمان که پرت و نشتی فراوان دارند، یکی از عوامل کاهش بهرهوری از منابع قلیل موجود هستند. عدم ورود تکنولوژیهای روز و اجبارمان به استفاده از وسایل پرمصرف و پراستهلاک نیز مزید بر علت است.
همین روزها آتشسوزیهای سنگین در زاگرس باعث شد گروهی در کارزاری خطاب به رئیسجمهور بخواهند که فورا در زمینه تجهیز ادارات منابع طبیعی استانهای حوزه زاگرس به ادوات و تجهیزات پیشرفته برای مقابله سریع با حریق اقدام کنند. این اقدام مستلزم تهیه و تأمین هواپیماها و هلیکوپترهای آبپاش است که در فصل تابستان در آمادهباش کامل باشد و با همکاری هلالاحمر، هوانیروز و سپاه برای اطفای حریق جنگلها در اختیار ادارات کل منابع طبیعی و سرجنگلداری قرار داده شود. همچنین در کارزار آمده که ضروری است سازماندهی روستانشینان منطقه و تأمین تجهیزات لازم برای واکنش سریع و به رسمیت شناختن این تشکلهای محلی، تهیه نقشه پهنهبندی خطر آتشسوزی برای استانهای حوزه زاگرس و چگونگی واکنش و دسترسی سریع به این مناطق در هنگام بروز خطر، آموزش داده شود. آیا ادارات کل منابع طبیعی با همکاری مدیریت بحران هر استان قادر خواهند بود برنامه ویژه مدیریت بحران آتشسوزی جنگلها را پیش ببرند؟ بله. مطالعه علمی وضعیت، شناخت عوامل اختلال در تعادل پویا و سپس اقدامات جدی آموزشی برای حذف یا حداقل کنترل، پایش و تعدیل عملی این آسیبها نقشه راه ماست.
ترانه یلدا/شرق
دیدگاه ها