تا اسم همدان میآید، بیشتر ما به یاد باباطاهر عریان، غار علیصدر و البته دانشمند مطرح جهانی، ابوعلی سینا میافتیم. همدان شهری است که متاسفانه برخلاف قدمت تاریخی و جاذبههای گردشگریاش، در بین مقاصد مسافرتی ایرانیان رتبه پایینی دارد. امروز که اول شهریور ماه است، همزمان روز همدان، ابوعلی سینا و پزشک نام گرفته است. در این پرونده سعی کردهایم به طور خلاصه از این چند مورد نام ببریم تا هم دین خود را به قشر زحمتکش پزشک ادا کرده باشیم، هم با نابغهای به نام بوعلی بیشتر آشنا شویم و البته، یکی از زیباترین شهرهای کشورمان را که سراسر تاریخ و تمدن و تماشایی است، معرفی کنیم. چه خوب است در این روزها که هنوز یک ماه از تابستان مانده است، اگر قصد سفر داریم، همدان را به عنوان مقصد خود انتخاب کنیم و سری به این گوشه محبوب ایران عزیزمان بزنیم. شهری که به خاطر بعضی ویژگیهایش، حتی در جهان هم نامآور است.
از دل تاریخ و در مسیر جاده ابریشم
مروری بر زوایای مختلف شهر زیبای همدان که هم تاریخی است و هم گردشگری
همدان یا هگمتانه یکی از کهنترین شهرهای ایران و جهان است که اولین بار از آن به نام «آمَدانه» یا «آمادی» در یک کتیبه چندهزار ساله یاد شده است. میدانیم که این شهر پایتخت مادها بوده است و در دوران هخامنشی و اشکانی به دلیل انتخاب به عنوان پایتخت تابستانی ایران، همیشه مورد توجه و محل رفتوآمد بزرگان بوده است. این شهر حکومتها و سلسلههای زیادی را به خود دیده است و یک تاریخ مجسم برای ایرانیهاست. این شهر در گذشته در مسیر جاده ابریشم هم قرار داشته است و پرونده «هگمتانه و مرکز تاریخی همدان» در یونسکو به عنوان بیست و هشتمین اثر جهانی ایران ثبت شده است. در ادامه درباره این شهر و دیدنیها و جاذبههایش بیشتر میخوانید.
روایت یونانیها از همدان
«پولیبیوس» مورخ یونانی بی آن که هگمتانه را به چشم دیده باشد، آن را اینطور به تصویر کشیده است: «در دامنه کوه الوند، شهر هگمتانه با قلعه و ارگ مستحکم و عجیب و حیرتآور قرار گرفته، قصر شاهی درون آخرین قلعه آن استوار گردیدهاست. چوبهایی که در کاخ به مصرف رسیده پوشیده از زر و سیم و درها و ستونها و رواقها با هزاران گونه کندهکاریها و نقش و نگارها آراسته شده، یک تیر عاری از زیور و یک دیوار بیپیرایه در آن کاخ یافت نمیشود. حتی کاشیهایی که زینت بخش ازارهها و دیوارهای درونی قصر است با پوششی از آب و نقره سیماندود گشتهاست.» این روایت، شکوه، هنر و قدرت ایران را در آن سالها نشان میدهد و از اهمیت همدان در آن سالها میگوید.
شهر شاعرخیز و مورد توجه شاعران
کسی هست که باباطاهر عریان و دوبیتیهای نابش را نشناسد؟ باباطاهر یکی از تکرارنشدنیترین شاعران دوبیتیسرای کشورمان است که اشعارش خلاصه و دقیق است و رنگوبوی محلی دارد طوری که گفته میشود بخشی از اشعار باباطاهر به زبان لری سروده شده است. آرامگاه باباطاهر با آن گنبد فیروزهای و نمای آجری در همدان یکی از پاتوقهای اهالی شعر و ادب است. این آرامگاه در سال 1344 ساخته و بیست سال پیش بازسازی شد. البته همدان مورد توجه شاعران بزرگ ایرانی هم بوده است و از آثار فردوسی و مولانا گرفته تا عطار و اوحدی مراغهای، میشود ردپای همدان را پیدا کرد. فردوسی، همدان را گرانمایه شهر لقب داده است و عطار در تذکرهالاولیا و بخش بایزید بسطامی نقل میکند: «نقل است که چون از مکه میآمد به همدان رسید. تخم معصفر خریده بود. اندکی از او بسر آمد، برخرقه بست. چون به بسطام رسید یادش آمد. خرقه بگشاد، مورچه ای از آن جا بدر آمد. گفت: ایشان را از جایگاه خویش آواره کردم. برخاست و ایشان را به همدان برد. آن جا که خانه ایشان بود بنهاد، تا کسی که در التعظیم لامرا... بهغایت نبود، الشفقة علی خلقا... تا بدین حد نبود.»
دامنه الوند و غار علیصدر
از زیباییها و جاذبههای همدان هرچه بگوییم کم گفتهایم. یکی از چشمنوازترین منظرهها در همدان دیدن کوه الوند، از شمالیترین قلههای رشته کوه زاگرس است که به همدان و تویسرکان میرسد. در دامنه الوند علاوه بر ستیغهای بلند، دشتهای کوچکی وجود دارد که در بهار و تابستان یکپارچه سبز است و چشمههای زلال از دل زمین میجوشد و در پاییز و زمستان منظرههایی را رقم میزند که کم از یک تابلوی نقاشی ندارد. غار علیصدر یکی دیگر از شگفتیهای شهر همدان است که با قایق میتوان شگفتیهای داخل آن را دید و در 75کیلومتری شمال غربی همدان قرار دارد. تا سال 1352 دهانه این غار آنقدر تنگ بود که فقط کوهنوردان فوقحرفهای و مجهز میتوانستند وارد غار شوند و سالها بعد تصمیم بر این شد دهانه غار را بازتر و آماده بازدید عمومی کنند. سراب گاماسیاب، گنجنامه، سد اکباتان، گنبد علویان، تپه هگمتانه و بازار همدان از دیگر نقاطی است که در همدان دیدن دارد و اگر آنها را نبینید از دستتان رفته است.
طراحی دایرهای همدان
گفته میشود همدان بیش از سه هزار سال پیش ساخته شد و بعضی ساخت آن را به دیاکو، پادشاه مادها نسبت میدهند. محوطه باستانی هگمتانه تپهای بیضیشکل در دل بافت قدیمی شهر همدان است و به احتمال زیاد کاخی بزرگ در وسط شهر وجود داشته که خانههای مردم در اطراف آن ساخته شده است. شهر همدان طرحی از شهرهای دایرهای است که در جغرافیا به این سبک شهرها، سبک باروک میگویند. میدان مرکزی همدان حکم نقطه مرکزی دایره را دارد و شعاع میدان حدود 80 متر است. در فاصلههای دورتر از محیط این میدان، بولوارها و خیابانها با شعاع بزرگتر قرار دارند که هماکنون به دلیل توسعه شهر در برخی از جهتهای دیگر به دایره سوم هم رسیده است. شش خیابان اصلی به نام باباطاهر، اکباتان، شهدا، تختی، بوعلی و شریعتی به میدان مرکزی وصل شدهاند و اگر از بالا به همدان نگاه کنید دایرهای را میبینید که شهر از شش زاویه 60درجهای به شش طرف شاخهشاخه میشود.
ابن سینا، همهچیزدانی فراتر از زمان خودش
اول شهریور به پاس خدمات بینظیر ابن سینا به عالم پزشکی، روز پزشک نام گرفته، اما این مرد بزرگ فیلسوف، شاعر، دولتمرد، اخترشناس و ریاضیدان هم بود، کسیکه از نوجوانی، معلمی توان آموختن درسی جدید را به او نداشت
ابن سینا نابغهای بیهمتا برای تمام ادوار است. مردی بینظیر که نبوغش از همان کودکی توسط والدینی که اهتمام ویژهای به تربیت فرزندشان داشتند، کشف شد. او از 5 سالگی محضر بزرگان علم زمان خودش را درک کرد و در 18 سالگی به مرحلهای رسید که در علوم مختلف هیچکس توان آموزش به او را نداشت. مردی «همهچیزدان» که 450 اثر منتسب به اوست. در این مطلب بهبهانه روز پزشک بیشتر با این دانشمند یگانه دوران آشنا میشویم.
کودکی در دشتهای بخارا
ابنسینا از کودکی عطش آموختن و درک هستی را داشت. کودکی او در دشتها سپری شد. جایی که با خواص گیاهان و اصول اولیه طبابت آشنا شد. برای یادگیری علم، بزرگانی به خانه آنها رفت و آمد میکردند. تا 10 سالگی قرآن را تمام و کمال آموخت. در 14 سالگی از استاد منطق و هندسه خود پیشی گرفت. 16 سالگی شروع به یادگیری طب کرد و در 18 سالگی در تمام علوم، به خصوص طبابت به مرتبه استادی رسید. در سن کمی طبابت را آغاز کرد و نبوغش زبانزد شد طوریکه بهعنوان پزشک و دانشمند به دربار رفت. اتفاقی که باعث زندانی شدنش در مقطعی شد. در پزشکی بهحدی از شهرت رسید که دانشپژوهانی از دیگرکشورها برای یادگیری به محضرش آمدند. در منطق و فلسفه از منطق ارسطویی فراتر رفت و حکمت سینوی را پایهگذاری کرد. بسیاری از آنچه او شرح و بسط داد، بعدها چراغ راه حکمای بعدی شد. در دنیای علم و در هر رشتهای برخی افراد شهرت زیادی دارند و در مرحله استادیاند، اما معدود افرادی هستند که در تمام اعصار آنها را به همهچیزدانی بشناسیم. ابن سینا همچون خیام، ابوریحان، زکریای رازی و گالیله و داوینچی یکی از آن همهچیزدانان بود که در اخترشناسی، شعر و ادبیات، موسیقی، علم دیوان و... هم همچون فلسفه، نجوم و پزشکی متبحر بود.
450 اثر برای مردی که عطش علم داشت
هر کدام از ما در طول عمرمان حداکثر چند کتاب خواهیم خواند؟ آنهم در دورانی که بهخاطر صنعت چاپ، اینترنت و خیلی چیزهای دیگر، علم و دانش در دسترس عمومی است. بیشتر انسانها در سالهای زندگیشان 450 کتاب نخواهند خواهند. اما ابن سینا 450 کتاب بینظیر نوشت که نشان میدهد حجم آنچه خوانده چه زیاد است و چقدر عطش آموختن داشته است. نقل است او تا 17 سالگی بیش از 40 بار کتاب «مابعدالطبیعه» ارسطو را خواند اما بخشهایی از آنرا نفهمید تا در نهایت با یافتن شرحی بر آن توانست بر مسائلش فائق بیاید. او برای آموختن به شهرهای مختلفی سفر کرد. از گرگانج (یکی از شهرهای ترکمنستان امروزی) به جرجان (گرگان امروزی) رفت و بعد ری، قزوین، همدان و اصفهان، همه نقاطی هستند که سالهای عمر پدر علم پزشکی در آنها گذشته است. زندگی همیشه در سفر ابنسینا باعث شده بود که حتی بر روی زین اسب در حال نوشتن کتاب باشد یا در حال دیکته کردن موضوعات به شاگردانش از جمله ابوعبید جوزجانی، تا آنها بنویسند. ابوعلی سینا در همدان، وزیر شمس الدوله دیلمی بود. از سیاست خوشش نمیآمد. برای همین پس از فوت شمسالدوله، پیشنهاد باقی ماندن در مقام وزارت را از جانشین شمسالدوله نپذیرفت و از فرمانروای اصفهان درخواست پناهندگی کرد. اما پسر شمسالدوله، فرمانروای جدید همدان، از مکاتبه پنهانی وی باخبر شد و دستور دستگیری و زندانی شدن او را داد. وی طی چهار ماهی که زندانی بود، بیکار ننشست و سه کتاب تالیف کرد.
گرامیداشت بوعلی در جهان
ابنسینا که مقبرهاش در همدان است، جایی که او در 56 سالگی در آنجا درگذشت، فقط برای ما ایرانیها مشهور نیست. جان ساتن تاریخنگار علم و دانشمند، ابنسینا را بزرگ ترین دانشمند پزشکی چند عصر میداند. دانشنامه فلسفه تنسی هم نام او را بهعنوان تاثیرگذارترین فیلسوف پیش از دوران مدرن ذکر کرده است. آثار سینمایی و تلویزیونی بسیاری در گوشه و کنار دنیا به زندگی او پرداختهاند. بسیاری از شاگردانش متاثر از او و آنچه از او آموخته بودند در کشورهای مختلف جهان اتفاقات بزرگی رقم زدند مثل علم کالبدشکافی. بسیاری او را یکی از موثرترین افراد در نخستین رنسانس اروپا که با انتقال علم از مسلمانان به اروپاییان به ویژه ایتالیا آغاز شد میدانند. پس عجیب نیست که منطقهای در ماه به نام او باشد و حتی یونسکو جایزهای به نام او اهدا کند.
وجوه کمترشناخته شده ابن سینا
هرچند از توانمندی او در پزشکی، فلسفه و منطق، نجوم و ریاضی زیاد گفته شده، اما این مرد بزرگ جامعالاطرافتر از این هم بود. طوریکه اهتمام ویژهای به زبان فارسی و واژهسازی برای حفظ زبان و کاربردهای علمی داشت. حکایتهای جالبی که از زندگی او نقل شده گویای روشهای خلاقانه او در درمان بیماریهاست. مثل ماجرای درمان لگن دررفته دختری جوان با کمک گاوی گرسنه. اما آنچه در مورد او کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که در زمانهای که روانشناسی بهعنوان علمی مستقل مطرح نبود؛ ابن سینا در درمان برخی بیماران، از روشهای غیر پزشکی و بعضاً با ترفندهای روانشناسی بهره میبرد. حکایتی جالب در این باره هست که میخوانید.
عاشق دلخسته در محضر ابن سینا
روزی یکی از جوانان نزدیک پادشاه گرگان به بیماری سختی مبتلا میشود و پزشکان از درمان او عاجز میمانند. اما بوعلی سینا با دیدن جوانی که با حالت زار افتاده است، نبض او را گرفت و سپس گفت: «مردی را بیاورید که تمامی محلات و کویهای گرگان را بشناسد». فرد مورد نظر را نزد بوعلی سینا آوردند. بوعلی از او خواست تا شروع به نام بردن محلات گرگان کند و در همین حین هم خود او نبض بیمار را چک میکرد. زمانی که مرد به نام یکی از محلات میرسد، نبض پسر جوان دچار تغییرات عجیبی میشود. بنابراین بوعلی دستور میدهد که تمامی کویهای آن محل را برشمارد. آن شخص هم نام تمامی کویها را میگوید تا زمان گفتن نام یکی از کویها، باز هم نبض بیمار دچار تغییرات میشود. پس ابوعلی سینا میگوید: «اسامی منازل آن کوی را برشمار». نام منازل نیز خوانده میشود تا به سرایی میرسند که این حرکات عجیب نبض تکرار میشود. ابن سینا اینبار میگوید که نام اهالی این منزل برده شود. تا به نامی میرسند که این حادثه تکرار میگردد. آنگاه ابن سینا رو به همراهان بیمار میکند و میگوید: «تمام شد. پسر شما در فلان محله، در فلان کوی، در فلان منزل، بر دختر فلانی با این نام، عاشق شده است و علاج او وصال این دختر است».
سیدالشعرای معاصر
گروه ادب و هنر- شیفتگان صائب تبریزی و سبک هندی تنها در قرنهای یازدهم و دوازدهم نبودهاند. بلکه در دوران معاصر هم شاعرانی بودهاند که به صائب و سبک شعری او ارادت داشته و به شیوه او شعر سرودهاند. یکی از علاقهمندان شعر و سبک صائب در دوره معاصر، سید کریم امیری فیروزکوهی، قصیدهسرا و غزلسرای نامدار است. امیری فیروزکوهی سال 1288 در فیروزکوه به دنیا آمد و پس از 75 سال زندگی در سال 1363 از دنیا رفت. او در هفت سالگی به تهران رفت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این شهر گذراند و بعد از آن، منطق، کلام و حکمت آموخت. امیری فیروزکوهی از شیفتگان صائب تبریزی بود و به سبک هندی شعر میسرود و «امیر» تخلص میکرد. او از سال 1350 در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت و به دلیل تبحر در شاعری از سوی رهبر انقلاب به «سیدالشعرا» ملقب شد. «دیوان اشعار»، «تصحیح و مقدمه بر دیوان صائب» و «احقاق الحق» از جمله آثار بهجا مانده از این شاعر است. امیربانو کریمی، استاد ادبیات دانشگاه تهران، همسر استاد مظاهر مصفا و از صائبشناسان معاصر که در دی 1402 درگذشت، از فرزندان سید کریم امیری فیروزکوهی است. در ادامه فرازهایی از زندگی و آثار این شاعر برجسته را مرور میکنیم.
شاعری رمانتیک
شعر امیری عرصه انعکاس دردها و آلام شاعری است که در تمام حالتها، درد و ناکامی خود را با خواننده در میان میگذارد و چنان صمیمانه با او به گفتوگو مینشیند که خواننده ناخودآگاه غرق در صفای بیریای او میشود و همگام با او به اندوهی جانکاه فرو میرود. گله و شکایت از بخت و اقبال، یأس و ناامیدی، شکوه از پیری و ناتوانی از مهمترین مضامین شعر اوست. روح حساس شاعر که در مقابل کژیها و ناراستیهای بداندیشان زمانه آزرده شده، زبان به شکوه و شکایت میگشاید. از اینرو کلماتی مانند «پیری، غم، یأس» در شعر امیری فیروزکوهی دارای بسامد بالایی است. گذشته از تاثیر امیری از شاعران سبک هندی، روحیه حساس شاعر و ناراحتیهای جسمی که همواره او را به بستر بیماری میکشاند، در ورود اینگونه مضامین به شعر او نقش اساسی داشتهاست. بهطور کلی، امیری فیروزکوهی شاعر رمانتیکی است که فقط جنبه غمانگیز جهان را میبیند و آنقدر در این نگاه غرق است که اندوه زندگی را میستاید و نالههای رمانتیک از سراسر غزلیاتش به گوش میرسد: چون دل سخنم نیز شکستهاست امیرا/ پیداست شکست دل ما از سخن ما
امیری فیروزکوهی، شخصیتی مانا
انتشارات سوره مهر در مجموعه آثاری به نام «شخصیتهای مانا» به معرفی بزرگان نیکنام ایران در علم، فرهنگ، سیاست و اجتماع پرداختهاست. یکی از آثار این مجموعه به معرفی شخصیت «سید کریم امیری فیروزکوهی» اختصاص دارد که علی تقوی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی آن را گردآوری و تدوین کردهاست. این کتاب، اثری خواندنی درباره زندگی و آثار سیدکریم امیری فیروزکوهی، چهره ماندگار ادبیات ایران است. اشعار امیری فیروزکوهی از دو سبک و طرز شعری متأثر بود؛ نخست با توجه به حضور مستمر او در انجمن حکیم نظامی، در قصاید و مثنویهای خود به شاعران سدههای پنجم تا هشتم هجری به ویژه خاقانی و نظامی نظر داشت و دیگر اینکه در غزلیاتش از سبک شاعران دوره صفوی، به ویژه صائب تبریزی پیروی میکرد. در این کتاب میخوانیم: «از مهمترین موضوعات و مضامینی که امیری به آن توجه داشته، عشق است و کمتر غزلی از او میتوان سراغ گرفت که جانمایه کلامش عشق نباشد؛ حتی در دیگر شکلهای شعری هم به فراخور حال، عشق محور سخن است. شاعر که انس و شناخت وافری نسبت به پیشینه فرهنگی، ادبی و هنری ایران داشته و خود نیز عاشقانه زیسته است، عشق را در حالات گوناگون به جلوه درآورده است».
تسلط عجیب امیری به موسیقی
رهبر انقلاب در دوران جوانی با امیری فیروزکوهی دوستی و رفتوآمد داشتهاند و در مقاطع مختلف در سخنرانیهایشان به این مسئله اشاره کرده و به فراخور از شعر امیری فیروزکوهی سخن گفتهاند. ایشان در شهریور سال 1387 در دیدار شاعران، امیری را شاعری بر قله غزل معرفی کرده و اینگونه گفتهاند: «ما دوران قبل از انقلاب را دیدیم، شعرای آن وقت را دیدیم، میشناسیم، با خیلیشان نشست و برخاست داشتیم. بهترینهایشان هرگز این مجال را پیدا نمیکردند که در یک منظر عمومی، در یک محضر عمومی بیایند خودشان و شعرشان را ارائه بدهند. یک شاعری مثل مرحوم امیری فیروزکوهی که حقاً در قله غزل زمان خودش قرار داشت، بیشترین تجلی و نمایشی که از او میشد مشاهده کرد، در یک جلسه خصوصی بود که در گوشه انزوای خودش، چهار تا، پنج تا دوست و رفیقش باشند و او غزل خودش را بخواند. البته کیفیت شعر در آن دوره، به تناسب آن مقطع، در شعر همانهایی که بودند، کیفیت خیلی خوب بود». رهبر انقلاب همچنین در سال 1370 در دیدار اعضای گروه ویژه و گروه معارف اسلامی رادیو از تسلط ویژه مرحوم امیری به موسیقی و دستگاههای آن اینطور یاد کردهاند: «من گاهی اوقات میبینم که فارسها بدون توجه به موسیقی عربی، یک نغمه عربی را میخوانند! البته دستگاهها، همان دستگاههاست؛ آن ها هم وقتی میخواهند بخوانند، در همین دستگاههای بیات ترک و همایون و شور میخوانند؛ عجیب این است که همین اسمها را هم بیان میکنند. مرحوم امیری فیروزکوهی که در موسیقی وارد بود، میگفت هرکس هر صدایی از دهانش دربیاورد، در یکی از این دستگاههاست؛ ولو اینکه موسیقیِ غربی باشد؛ منتها اصول و مبادی خوانندگی آن ها فرق دارد. لابد حرف مرحوم امیری فیروزکوهی حجت است.»
منابع:
1-مقاله «جمالشناسی شعر امیری فیروزکوهی»، محبوبه حاججعفری و دکتر تورج عقدایی، تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی(دهخدا)، دوره 4، پاییز 1391، شماره 13
2-شخصیتهای مانا، جلد 24، نویسنده: علی تقوی، ناشر: سوره مهر
دیدگاه ها