نویسنده: اکرم انتصاری/ گفتوگو با اولین زن آتشنشان ایران که به تازگی بازنشسته شده و ویدئوهای آگاهیبخش او در فضای مجازی درباره مسائل ایمنی مورد توجه مردم قرار گرفته است
شاید اسباب تعجبتان باشد که بشنوید ما نه تنها در ایران آتشنشان خانم داریم بلکه به تازگی گروهی از این آتشنشانها بازنشسته شدهاند. «منصوره جوانمرد» با 21سال خدمت در ایستگاه آتشنشانی کرج یکی از همین بازنشستههاست. او جزو اولین آتشنشانهای خانم است که سال 1381 جذب آتشنشانی کرج شد و اول فروردین سال بعدی به صورت رسمی در ایستگاه 17 بانوان کرج به صورت شیفتی مشغول به کار شد. میگوید تیم دوم آتشنشانهای خانم در کرج، 7سال پیش استخدام و در تهران هم تیم سوم یا چهارم جذب شدند. با این همه، هنوز بخش زیادی از مردم با شنیدن شغل او متعجب میشوند و از او میپرسند مگر آتشنشان خانم هم داریم؟ اصلا مگر میشود؟ او میگوید اینها پرتکرارترین سوالاتی است که از او میپرسند. البته خیلیها فکر میکنند خانمها در آتشنشانی در بخش اداری مشغول به کار میشوند اما اینطور نیست و خانمهای آتشنشان در عملیات، اطفای حریق و امداد و نجات حضور دارند. سوالاتمان از منصوره جوانمرد زیاد است و در این پرونده با او درباره سالهای خدمتش در آتشنشانی و چالشهای این شغل سخت گفتوگو کردیم. به خصوص که او و دیگر همکاران خانمش یک جورهایی جادهصافکن این شغل برای خانمهای دیگر بودند و سختیهای زیادی را برای ماندن در این شغل به جان خریدند. اگر دوست دارید آتشنشان شوید یا با این شغل بیشتر آشنا شوید، پرونده امروز را از دست ندهید.
در ایستگاه 17بانوان کرج چه میگذرد؟
فعالیت رسمی منصوره جوانمرد به عنوان آتشنشان خانم در ایستگاه آتشنشانی بانوان کرج شروع شد. او حالوهوای ایستگاه بانوان را اینطور روایت میکند :«شهرهای مختلفی بعد از ما نیروی آتشنشان خانم گرفتند. مثلا در شیراز چند آتشنشان خانم جذب شدند اما شیفتشان به صورت صبح تا غروب بود. شهرهای دیگری هم بودند که اقدام کردند ولی موفق نشدند چون به هرحال مهیا کردن ایستگاه برای بانوان شرایط خاصی را میطلبد که شاید برای هر شهری مقدور نباشد. ما یک ایستگاه مجزا از آقایان داشتیم ولی هر بار زنگ ماموریت میخورد، ماموریتهای مشترک را همزمان اعزام میشدیم. ماموریتهای ویژه بانوان را هم برای کل سطح شهر پوشش میدادیم. ماموریتهای ویژه ما اتفاقات مختلفی مانند پشت در ماندن خانمها در حمام یا سرویس بهداشتی بود که خیلی وقتها اجازه کار به آتشنشان مرد را نمیدادند و ما به طور مستقل عمل و در را باز میکردیم. حوادث در استخر بانوان، تصادفات رانندگی و ... هم از دیگر ماموریتهای ایستگاه بانوان آتشنشانی بود.»
با هر زنگ با آتشنشانهای آقا اعزام میشدیم
بعضیها فکر میکنند وقتی یک خانم شغلهای سخت مانند آتشنشانی، رانندگی خودروهای سنگین و... را انتخاب میکند به او ارفاق میکنند، او را به ماموریتهای سخت نمیفرستند و اوضاع کار او با همکاران مرد تفاوت دارد. این سوال را از جوانمرد میپرسم. او این موضوع را کامل رد میکند و میگوید : «اصلا اینطور نیست. ما شرایط جذبمان هم کاملا مشابه آقایان بود. در ایستگاه آتشنشانی هم هر زنگی که میخورد همزمان با همکاران آقا اعزام میشدیم چه عملیات نجات بود و چه ماموریت اطفای حریق. هر ایستگاه آتش نشانی منطقه خودش را پوشش میدهد ولی ما به عنوان تنها ایستگاه بانوان درکرج هر نقطه شهر که برای خانمها اتفاقی میافتاد را هم باید پوشش میدادیم. یعنی اگر در غرب شهر بودیم و اتفاقی در شرق میافتاد، باید خودمان را میرساندیم و اگر جنوب بودیم و اتفاقی در شمال میافتاد هم همینطور.» او درباره استخدام در آتشنشانی که سوال خیلیهاست، اضافه میکند :«استخدام در آتشنشانیها از طریق شهرداری و پرتال سازمانها صورت میپذیرد و برای استخدام باید از دو فیلتر آزمونهای تئوری و عملی عبور کرد تا یک نمره نهایی صادر شود. شرایط استخدام هم برای خانمها و آقایان آتشنشان تفاوتی ندارد.معمولا سازمان سنجش و جهاد دانشگاهی آزمونهای تئوری را برگزار میکنند.»
11 خانم به صورت رسمی در سال 82 آتشنشان شدیم
خیلی دوست دارم بدانم که خانم جوانمرد که حالا 43ساله است 22سال پیش چطور به فکر آتشنشان شدن افتاد. او میگوید :«من همیشه عاشق هیجان و کمک به مردم بودم اما نمیدانستم چنین شغلی برای خانمها هم وجود دارد؛ حتی با وجود این که دایی خودم، آتشنشان بود. من ملیپوش تکواندو بودم و همزمان در اردویی شرکت داشتم که آزمون آتشنشانی گذاشتند. خیلیها مثل من نمیدانستند شغل به چه صورت است. من به اصرار پدرم آزمون را دادم و جای خوشحالی بود که در تیم از بین صد و خردهای شرکتکننده نفر اول شدم. بعد از آزمون 70 نفر انتخاب و بعد دوباره 12نفر از بین آنها قبول شدیم. یک نفرمان به دلیل شرایطی که داشت انصراف داد و ما 11نفر ماندیم. آموزشهای لازم را دیدیم و بعد به صورت شیفتی در سازمان مشغول به کار شدیم. وقتی سرکلاس آمدم نمیدانستم کارمان به صورت شیفتی است. اصلا یکی از دلایلی که آن زمان دوست نداشتم سمت این شغل بیایم این بود که فکر میکردم این شغل هم مثل کارهای اداری است و من کار اداری را دوست نداشتم. بعد از آزمون فهمیدم این همان شغلی است که مطابق سلایق و روحیات من بوده. ما 11نفر کارمان را به صورت رسمی از اول سال 1382 در سه شیفت شروع کردیم و سال گذشته چهار نفرمان بازنشسته شدیم.»
حمایت خانواده را داشتم و همسرم هم آتشنشان بود
سوال مهم بعدی این است که برای آتشنشان شدن به چه مهارتهایی نیاز است و این شغل سخت، چه چالشهایی دارد. جوانمرد در پاسخ به این سوال میگوید :«به نظر من در آتشنشان شدن جنسیت مطرح نیست؛ ولی برای آتشنشان خوب شدن نیاز است که خانم از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد و از نظر روحی و روانی در سطح بالایی باشد که بداند چطور با شرایط بحران مواجه شود و بهترین عملکرد را داشته باشد. ورزش به من خیلی کمک کرد چون یکی از فاکتورهای جذب آتشنشانی شدن داشتن فاکتورها و عناوین مختلف ورزرشی بود. غیر از آزمونهای تئوری و عملی که دادیم و قبول شدیم در دوره آموزشی یک دوره عملی و آزمون مختص آتشنشانها بود که باید از پس آن برمیآمدیم و این هم مستلزم داشتن قوا و فیزیک بدنی بالا بود. ورزش، خیلی در این زمینه به من کمک کرد. البته پدرم هم واقعا پشتیبانم بود و من حمایت خانواده را همهجوره داشتم. در ازدواج هم شانس آوردم چون همسرم هم آتشنشان هستند و کامل من را درک میکردند. خیلی مهم است همراهت در زندگی کسی باشد که درکت کند و شرایطت را بفهمد. ما هر دو شرایط کار هم را درک میکردیم و در چنین شرایطی بودیم.»
مردم هنوز میپرسند مگر آتشنشان خانم هم داریم؟!
«چطور میتونیم آتشنشان بشیم؟ خانما هم مگه میتونن آتشنشان بشن؟ از چه راهی باید اقدام کنیم؟ مردم هنوز که هنوز است با فهمیدن شغل من این سوالات را میپرسند و الان هم در فضای مجازی این سوالات تکرار میشود.» این آتشنشان خانم با این مقدمه درباره لحظاتی که آماده اعزام به عملیات میشدند و لحظاتی که درگیر ماموریتهای مختلف بودند، میگوید :«در شغل ما لحظات سخت زیاد اتفاق میافتد اما موقعی که مشغول کار هستیم، آن قدر حواسمان به کار است واقعا بعضی چیزها را یادم نمیماند و وقتی بچهها تعریف میکنند از آنها میپرسم واقعا من این کار را کردم؟ یادم است که با همکارم در یک ماموریت مشترک بودیم. خانهای گرفتار آتشسوزی شده بود. من واقعا یادم نیست اما همکارم میگفت زمانی که داشتیم نفرات را از داخل خانه و آتش خارج میکردیم و همه جا را دود گرفته بود دستگاه تنفسیات را درآوردی و به آنها دادی. نه شخص من که همه همکاران من این حس ایثار را دارند و دنبال این هستند الان من چه کاری میتوانم بکنم و هموغم و حواسشان به این است که در آن لحظه چه کار باید بکنند و کار درست چیست.»
مردم اعتماد نمیکردند، فحش میدادند و داد میزدند
«بالطبع برخورد مردم با موضوعات جدید آن هم اولش شاید خیلی خوب نباشد. ما سالهای اول این مشکل را داشتیم و مردم اصلا نمیپذیرفتند و میگفتند مگر زن آتشنشان داریم و اصلا زن را چه به آتشنشانی؟! اعتماد نمیکردند و در مواردی اجازه نمیدادند کار کنیم ولی وقتی کارمان تمام میشد خودشان میآمدند و با شرمندگی تشکر میکردند. هیچ وقت یادم نمیرود ماموریت آواربرداری بود. خانه بغلی ریخته بود روی یک نانوایی. یک دختر و یک پسر در این آوار گیر کرده بودند و وقتی گروه ما میخواست کار کند مردم اجازه نمیدادند. خانواده آن دو نفر عصبانی بودند، فحش میدادند، داد میزدند و هل میدادند که نتوانیم کار کنیم. بماند که با چه شرایطی آواربرداری را انجام دادیم و آن دو نفر را سالم درآوردیم. آخر عملیات، آن آقایی که داشت به ما فحش میداد، خودش شرمنده شد و کلی عذرخواهی کرد. صبح وقتی شیفتمان تمام شده بود و میخواستیم از ایستگاه برویم صدایمان زدند. دیدیم همان خانواده با شیرینی آمدهاند جلوی ایستگاه برای عذرخواهی و تشکر. از این جور موارد خیلی زیاد داشتیم.» اینها صحبتهای خانم آتشنشان درباره چالشهای روزهای اول کاری خودش و دیگر همکاران خانم در ایستگاه بانوان است.
زلزله بم سختترین عملیاتی بود که داشتم
یکی از سختترین و تلخترین لحظات 21سال خدمت آتشنشان گزارش ما مربوط به زلزله بم و اعزام به این شهر در روز اول حادثه است. او آن روزهای تلخ و جانکاه را اینطور روایت میکند: «به نظر من سختی کار ما از شیرینیاش کمتر است. وقتی کارت تمام میشود، آن لبخند رضایت مردم را میبینید که میآیند از تو تشکر میکنند سختی را از بین میبرد و چیزی از آن سختی نمیماند چون سراسر این شغل عشق و علاقه است. تلخی آن زمانی است که ناراحتی مردم را میبینی؛ مثل حادثه بم. ما لحظات اولیه بعد از حادثه بم با دیگر همکاران خانم اعزام شدیم و هفته اول آنجا بودیم. صحنههای خیلی سختی دیدم و امیدوارم کسی آن را تجربه نکند. به نظرم سختترین لحظات آن لحظات بود؛ زمانی که مادر و بچه را از زیر آوار درمیآوردیم، مادری که داشت بچهاش را شیر میداد یا خانوادهای که همه با هم زیر آوار مانده بودند و باید آنها را از زیر آوار درمیآوردیم. یا وقتی یکی از اعضای خانواده زنده مانده بود و بقیه زیر آوار مانده بودند. آن لحظات برای من و همکارانم واقعا لحظات سختی بود که هنوز نمیتوانم فراموششان کنم.»
در فضایمجازی در عرض یکی دو ماه دیده شدیم
جاافتادن شغل آتشنشان خانم در جامعه اصلا راحت نبوده است. اینها را میشود از بین صحبتهای خانم جوانمرد فهمید. او در اینباره میگوید :«معنی این که الان دارم خیلی راحت درباره آتشنشان شدنمان صحبت میکنم این نیست که همه چیز راحت بود. اتفاقا خیلی سخت بود که جامعه و بهخصوص شهرمان بپذیرد خانمهای آتشنشان هستند و بپذیرند میتوانند کار کنند. برایم جای سوال است بعد از 21سال کار هنوز میپرسند مگر خانم آتشنشان هم داریم. اصلا چیز قشنگی نیست. من فکر میکردم ما این همه تلاش کردیم، جنگیدیم و ایستادیم، پابهپای مردان رفتیم، خیلی جاها خیلی بیشتر از آن چیزی که باید مایه میگذاشتیم، گذاشتیم ولی جامعه هنوز این موضوع را نپذیرفته و جا نیفتاده است. با این که برنامه و مستندهای زیادی ساخته و پخش شد. برای خود من خیلی جالب بود که این همه سال با همکاران خانم کار کردیم و کسی آن را ندیده است اما اینقدر راحت در فضای مجازی در عرض یکی، دو ماه دیده شدیم و چقدر بد است که اطلاعرسانیمان در رسانههای دستهجمعی مثل تلویزیون اینقدر ضعیف است. جایی نشده بروم که با تعجب بپرسند مگر خانم آتشنشان هم داریم. در صورتی که ما به غیر از کار عملیاتی، کار آموزش در مدرسهها هم داریم و آنجا را هم پوشش میدهیم.»
دقایق اولیه برای تماس با آتشنشانی مهم است
خیلی مهم است که مردم برای چه اتفاقاتی و چه زمانی به آتشنشانی زنگ بزنند و در اینبار آگاه باشند. جوانمرد درباره این موضوع توضیح میدهد :«مردم در بعضی زمینهها آگاهی ندارند و این باعث میشود که یک حادثه کوچک به یک حادثه بزرگ تبدیل شود. اگر آگاهی باشد میتوانند یک زندگی ایمنتر داشته باشند و چه بسا جلوی خیلی از حوادث را بگیرند. بخش دیگر به این خاطر است که نمیدانند در یک سری حوادث اول باید به کجا زنگ بزنند. مثلا وقتی دستشان در یک وسیله برقی گیر میکند اول به اورژانس زنگ میزنند. در حالی که اورژانس هم برای آن اتفاق در نهایت به آتشنشانی زنگ میزند. یا برای هر درِ بستهای با آتشنشانی تماس میگیرند در صورتی که فقط در شرایطی که فردی در موقعیتی گیر کرده، شما به او دسترسی ندارید و احتمال خفگی، مرگ و آتشسوزی و گازگرفتگی وجود دارد باید این کار را کرد. یک سری آگاهیها هم درباره آسانسورها باید داده میشد که خوشبختانه مردم در این زمینه آگاهتر شدند. مورد بعدی مربوط به حوادثی است که در تصادفات رانندگی پیش میآید و مردم اول خودشان اقدام میکنند و وقتی میبینند نمیشود کاری کرد به آتشنشانی زنگ میزنند. در صورتی که دقایق اولیه در این حوادث بسیار مهم است.»
نمیخواهم تجربههایم در آتشنشانی خاک بخورد
آتشنشان بودن شغلی نیست که فرد بعد از بازنشستگی دیگر به آن فکر نکند. آتشنشانِ بازنشسته کوهِ تجربه است و خانم جوانمرد هم به همین دلیل بعد از بازنشستگی به فکر تولید ویدئوهای آموزشی و آگاهیبخش در زمینه ایمنی افتاده است. او میگوید :«هر فصل زندگی یک قشنگی دارد. دلم برای ایستگاه آتشنشانی تنگ میشود و چند ماه اول واقعا خیلی اذیت شدیم. روز آخر کار، با گریه از ایستگاه بیرون آمدیم و نمیتوانستیم از هم جدا شویم اما به هر حال این هم یک فصل از زندگی است و ما باید جایمان را به جوانترها بدهیم. دوست داشتم از دانش و تجربهام در همان بخش استفاده شود ولی نشد. گفتم موضوع پیجم را در اینستاگرام تغییر و از این طریق به مردم آگاهی بدهم. دلم نمیخواست 21 سال تجربهای که در این شغل داشتم بماند و خاک بخورد. میخواستم جلوی خیلی از حوادثی که زیاد اتفاق میافتد گرفته شود و واقعا میخواهم مردم آنقدر آگاه باشند که حادثهای اتفاق نیفتد و آتشنشانهایمان بیکار باشند. امیدوارم روزی به جایی برسیم خانمها راحت بتوانند جذب آتشنشانی شوند و راحت در این شغل کار کنند. الان در فضای مجازی پیامهای زیادی به من میدهند و از ویدئوهای آموزشی تشکر میکنند و میگویند آگاه شدیم. خیلیها هم پیشنهاد میدهند که میشود درباره فلان موضوع هم یک ویدئو کار کنید.»/
دیدگاه ها