فاطمه میرعالی، مهناز فتاحی، مریم عرفانیان، معصومه سپهری، لیلا نظری و راضیه تجار با کدام آثار دریچه تازه ای را فراروی دوستداران ادبیات دفاع مقدس گشودند؟
الهه آرانیان- روزنامه خراسان/آخرین روز تابستان نزدیک است. چهلوچهار سال پیش در آخرین روز تابستان 1359، نیروهای رژیم بعث عراق به خاک ایران حمله کردند و بچهمدرسهایهای آن سال در حالی که کیف مدرسهشان را برای اولین روز مهر آماده میکردند، با ترکیبی به نام «دفاع مقدس» آشنا شدند؛ دفاع مقدس از خاک وطن. خاطرات روزهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و دلاوریها و رشادتهای رزمندگان ایران هیچگاه از حافظه مردم این سرزمین پاک نخواهد شد. خاطرات دلاوری مردان بیادعا با قلم نویسندههای متعهد همچنان نوشته میشوند تا نسلهای آینده بدانند در هشت سال دفاع مقدس چه گذشت و چه کسانی با دل و جان جنگیدند و شهید شدند تا ایران، ایران بماند. در آستانه فرارسیدن هفته دفاع مقدس، از آثار شش بانوی نویسنده دفاع مقدس نوشتهایم؛ آثاری که جای خود را در بین کتابخوانها باز کردهاند.
روایت بکر «حوض خون»
«حوض خون»، روایتی تازه و بدیع از روزهای جنگ تحمیلی است. فاطمه سادات میرعالی در این کتاب از زاویهای تازه به آن روزها نگاه کردهاست. او روایت 64 زن اندیمشکی از رختشویی در روزهای جنگ را به رشته تحریر درآورده: «زیر نور لامپ حوضهای پر از خون را دیدم. هر روز آن صحنهها را میدیدم. ولی آن بار توی تاریکی و سکوت شب، خیلی عجیب و دردناک بود. سرخی خون زیر نور لامپ برق میزد. نمیخواستم باورش کنم. چندبار چشمهایم را باز و بسته کردم. بهجای آب تلالو خون را میدیدم. جگرم سوخت. دیدم ننه غلام و زهرا هم مثل من روی حوض خون ماتشان برده». «حوض خون» را انتشارات راهیار در سال 1400 منتشر کرد و در این مدت استقبال خوبی از آن شدهاست.
رنجی که دیده نشد
راضیه تجار، از نویسندگان پیشکسوت و صاحبنام حوزه دفاع مقدس است و آثار داستانی فاخری درباره رشادت شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی نوشتهاست. یکی از آثار تجار درباره دفاع مقدس، مجموعه داستانی «هفتبند» است. این کتاب زندگی افرادی را روایت میکند که زندگیشان بهواسطه جنگ دچار تغییر شدهاست. نویسنده در «هفتبند» از نگرانیها و دردهای همسران رزمندگان نوشته؛ زنانی که در خط مقدم جنگ حضور نداشتند، اما حضورشان در پشت صحنه جنگ چیزی از جنگیدن در میدان کم نداشت؛ زنانی که آنطور که باید قدرشان دانسته نشد. داستانهای «هفتبند» هرکدام روایت مخصوص خود را دارند و راضیه تجار با قلم شیوا و روان خود در هر داستان دست روی گوشهای از درد و رنج همسران رزمندگان آسیبدیده از جنگ گذاشتهاست.
لشکری از خوبان
از دیگر کتابهای جذاب و خواندنی دفاع مقدس، «لشکر خوبان» به قلم معصومه سپهری است؛ کتابی که حاصل گفتوگوی فرج قلیزاده با مهدیقلی رضایی و بیان ناگفتههایی از روزهای جنگ تحمیلی است. سپهری در این کتاب بخشهایی از این گفتوگو را بازنویسی و در قالب زندگینامه داستانی تنظیم کردهاست. مهدیقلی رضایی، رزمندهای از دیار آذربایجان است که در «لشکر خوبان» برای اولین بار از وقایع لشکر عاشورا میگوید و اطلاعاتی جدید درباره این لشکر و نقش واحدهای اطلاعاتی در سالهای دفاع مقدس به خواننده میدهد. نویسنده نیز این رزمنده را شخصیتی بااراده و باهمت توصیف میکند که از هر عملیات زخمی برداشته؛ زخمهایی که هنوز هم با او هستند.
روایت خواندنی «شیشههای ترکخورده»
ناگفتههای جنگ آنقدر زیاد است که هر نویسنده میتواند با قلم و نگاه خاص خود به سراغشان برود و با روایت آنها خواندنیشان کند. کتاب «شیشههای ترکخورده»، نوشته مریم عرفانیان از آن روایتهای خواندنی است. این نویسنده به سراغ خاطرههای علیاصغر شیشهچی، جانباز جنگ تحمیلی رفته؛ خاطرههایی که تنها به یک نفر محدود نمیشود. بلکه داستان فداکاری و رشادت یک خانواده را به تصویر میکشد. قلم مریم عرفانیان در این کتاب روان و صمیمی است و به خوبی توانسته از پسِ توصیف و شرح آنچه بر رزمندگان ایرانی در دوران جنگ گذشته، بربیاید. نویسنده با ظرافتی مثالزدنی به بیان جزئیات وقایع و خاطرههای آن روزها پرداخته است.
شجاعت دختری به نام «فرنگیس»
در سال 1341 در روستایی از توابع گیلانغرب در استان کرمانشاه، دختری به نام فرنگیس حیدرپور به دنیا آمد. دختری که وقتی در سال 1359 عراقیها به زادگاهش حمله کردند، در حالی که فقط 18 سال داشت، بدون داشتن سلاح با دو سرباز عراقی درگیر میشود و یکی از آنها را به هلاکت میرساند و دیگری را اسیر میکند و به ارتش ایران تحویل میدهد. این حجم از شجاعت و دلاوری یک دختر 18 ساله باورنکردنی است، اما حقیقت دارد. مهناز فتاحی شرح این دلاوری را در کتاب «فرنگیس» مفصل نوشتهاست. حالا وقتی وارد پارک «شیرین» کرمانشاه شوید، تندیس زنی را میبینید که تبر به دست دارد و تبدیل به اسطوره مردم کرمانشاه شدهاست.
رشادت فرزندان و دامادهای «حاج جلال»
لیلا نظری گیلانده، نویسنده کتاب «حاج جلال» است؛ کتابی که به بیان خاطرات حاج جلال حاجیبابایی میپردازد؛ مردی که در سالهای دفاع مقدس دو فرزند و دو دامادش به شهادت میرسند. «حاج جلال»، روایتی فصیح از درگیری مردمان عادی با جنگ تحمیلی است. حاج جلال و پسرانش برای جنگ آموزش ندیده بودند. آنها از راه کشاورزی زندگی میکردند، اما با حمله دشمن به خاک میهن، برای دفاع از خاک و زمین خود دست به کار شدند. لیلا نظری در این کتاب به خوبی توانسته شخصیتها و لحن هرکدام را به خواننده بشناساند. «حاج جلال» پر از صداقت و پاکی مردمان روستاست. این کتاب را باید خواند.
دیدگاه ها