ناگفتههای تلخ پدر «محمدجواد قاسمی»، یکی از جان باختگان حادثه معدن طبس که خودش هم در آن جا مشغول کار است و ویدئوی دستهای سیاه پسرش در شبکههای اجتماعی پربازدید شد
مجید حسین زاده-روزنامه خراسان/دستهای سیاهش را به دوربین نشان میدهد و با خنده میگوید: «شما، روزها به عشق و حالید ولی ما سرکاریم. ما با هم فرق داریم، آره...». این بخشی از ویدئوی تلخی است که «محمدجواد قاسمی» یکی از جان باختگان حادثه معدن طبس چند ماه پیش منتشر کرده بود. غروب شنبه هفته گذشته، یکی از تلخترین ساعات برای معدنچیان، خانوادههایشان و تمام مردم ایران بود. حوالی ساعت 22، یکی از کارگاههای شرکت زغالسنگ معدنجوی طبس دچار حادثه شد و خانوادههای زیادی داغدار شدند. بعد از 72 ساعت، عملیات امداد و نجات حادثه انفجار معدن طبس به پایان رسید اما هنوز سوالات زیادی درباره علت دقیق حادثه و مقصران آن باقی مانده است. با تلاش امدادگران، بامداد روز چهارشنبه 3 مهرماه پیکر تمامی معدنچیان محبوسشده در تونلهای آن جا خارج شد و تعداد جان باختگان این حادثه متاسفانه به 50 نفر رسید. به همین بهانه و در پرونده امروز زندگیسلام با پدر «محمدجواد قاسمی»، یکی از جان باختگان حادثه معدن طبس که خودش هم در آن جا مشغول کار است، درباره شرایط کاری آنجا و روز حادثه گفتوگویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند.
کاش پیشنهاد نمیدادم که در معدن مشغول کار شود
قاسمی 2 پسر دارد و این روزها داغدار یکی از آنهاست که با او در معدن طبس کار میکرده است. خودش در این باره میگوید: «من خودم نیروی همان معدن هستم و همانجا کار میکنم. نزدیک 3 سال است که نیروی سطح در بخش کمپرسورخانه این معدن هستم. کاش زبانم لال می شد و به محمدجواد اصرار نمیکردم که بیاید و جای خودم مشغول کار شود. او سالهاست در شرکت زغالسنگ نگین طبس کار میکرد. نگین یک شرکت زغال سنگ در نزدیکی همین معدن طبس است که حادثه اخیر پیش آمد. چندباری به من گفت که ساعت کار آن جا زیاد است و خیلی اذیت میشوم، شاکی بود. گفتم من این جا کار میکنم و در سطح روی زمین هستم، بیا پیش خودم کار کن».
می گفت من مرد کار در تونل هستم
«قاسمی» درباره نظر پسرش برای کار در تونل معدن که علاوه بر سختی، خطرات زیادی هم دارد، میگوید: «با اصرار، او را راضی کردم که بیاید معدن ما و پیش خودم کار کند. از 25 فروردین امسال آمد و در این معدن مشغول کار شد. نزدیک 3 یا 4 سال هم در نگین کار کرده بود. وقتی که آمد، من رفتم جای مسئول بخشمان، به او گفتم که من دو تا بچه دارم، یک کاری کنید که این پسرم پیش من در سطح و روی زمین کار کند. قبول نکرد. بچهام هم گفت بابا من که در نگین هم داخل تونل کار میکردم، مهم نیست، من مرد کار در تونل هستم، بنابراین این جا هم میروم زیر زمین. اما من که نمیدانستم قرار است این اتفاق تلخ و فاجعه بیفتد وگرنه ابدا به پسرم نمیگفتم که به این جا بیاید و در این معدن مشغول کار شود».
سختیها را تحمل میکرد تا زن و بچهاش را نان بدهد
«خیلی به او گفتم که چند روز صبر کن تا این جا روی زمین، جا خالی شود مثلا در چراغخانه یا ... و همینجا مشغول کار شو. بالاخره جا باز میشود اما او زن و بچه داشت و گفت که میخواهم زن و بچهام را نان بدهم و نمیتوانم منتظر و بیکار بمانم». پدر این جان باخته حادثه معدن طبس با این مقدمه درباره این که آیا پسرش با او از شرایط سخت کاری در تونل هم حرفی میزده یا نه، میگوید: «هرچقدر به او میگفتم که بابا، شرایط کارت آن پایین چطور است، اگر اذیت میشوی به من بگو، مشکلی داری با کسی به من بگو، میگفت نه، من راحتم بابا، نگران من نباش. به شوخی میگفت که بابا، هنوز باور نمیکنی که من برای خودم مردی شدم اما من میدانستم که او سختیها را تحمل میکند تا زن و بچهاش را نان بدهد».
با تماس فامیلها متوجه حادثه شدم
از «قاسمی» عذرخواهی میکنم اما میخواهم از شب حادثه و آن لحظات تلخ برای ما بگوید که این طور توضیح میدهد: «من آن شب در خانه بودم. شیفت کاریام این طور است که یک شب در معدن سر کار هستم و یک شب در خانه استراحت میکنم. ساعت 11 شب داشتم برای خواب آماده میشدم که یکی از فامیلها زنگ زد و گفت از جواد خبر داری که کجاست؟ گفتم باید سر کار در تونل زغالسنگ باشد. گفت یعنی الان خانه نیست؟ گفتم نه، مگر چیزی شده؟ گفت نه، با جواد کار داشتم و خداحافظی کرد. نمیدانم چرا تا این جمله را شنیدم و این تماس تمام شد، یکهو دلم ریخت و حس کردم یک اتفاق بدی در معدن افتاده است. به خانمم گفتم بلند شو که برویم معدن. گفت چیزی شده؟ این موقع شب کجا برویم؟ گفتم فقط سریع آماده شو، برویم، بعدا مشخص می شود».
نیروهای امدادگر یک برانکار معمولی هم نداشتند
«دیگر نمیدانم ساعت 12 شب، چطور فاصله خانه را تا در ورودی معدن رفتم. کی رسیدم، چی شد و ... . اصلا یادم نیست که با نگهبانی معدن درگیر شدم یا نه، به همکارها چه گفتم و ... . فقط یادم است که یکهو خودم را جلوی ورودی تونل دیدم که روی زمین نشسته بودم و با تعجب داشتم به اطرافم و آن همه جمعیت و سروصدا نگاه میکردم». پدر مرحوم «محمدجواد قاسمی» با این مقدمه ادامه میدهد: «رسیدم ورودی تونل، چشمتان روز بد نبیند، دیدم همینطور پشت سر هم دارند جنازهها را یکی یکی بیرون میآورند. خیلی اوضاع وحشتناکی بود. نیروهای امدادگر یک برانکارد معمولی هم نداشتند. بچهها را روی برزنت میگذاشتند و بیرون میآوردند. بعضی جنازهها هم یکهو از دستشان در میرفتند و میافتادند روی زمین. من هنوز مات و مبهوت مانده بودم که چه خبر شده است. خیلی سخت بود، خیلی لحظات سخت و تلخی بود. بعدش هم جنازهها را داخل واگنهای معدن میگذاشتند و از آن جا بیرون میبردند».
در تاریکی شب جنازه پسرم را پیدا نکردم
پدر این معدنچی جان باخته از لحظاتی میگوید که بعد از ساعتها چشم انتظاری، جنازه پسرش را دیده است. او میگوید: «در آن تاریکی شب، با هر سختی که بود، خودم را رساندم بالای سر جنازهها. شروع کردم به دنبال پسرم گشتن. از این جنازه به آن جنازه. پسرم را پیدا نکردم. چشم به راه تونل شدم که هر چند دقیقه یک جنازه از آن جا بیرون میآوردند. تقریبا 12 ساعت طول کشید. نمیدانم چطور توضیح بدهم که در آن ساعات چه بر من گذشت. البته هرچه صبر کردم، جنازهاش را بیرون نیاوردند. واگنهای زیادی با پیکر معدنچیها بیرون آمد ولی اسمی از پسرم نبود. از هر کسی هم میپرسیدم که محمدجواد را دیدی یا نه، پاسخ نمیداد. صبح متوجه شدم که جنازه پسرم را قبل از این که من برسم به معدن، برده بودند. من تا آخرین لحظه ناامید نشده بودم، امیدوار بودم که احتمالا زنده است که جنازهاش پیدا نشده اما سرنوشت جور دیگری رقم خورده بود».
آخرین بار سال 88 به داخل تونل رفته بودم
از پدر این جان باخته حادثه معدن طبس که خودش هم در آن جا مشغول کار بوده، میخواهم که شرایط تونل را برای ما بیشتر توصیف کند که میگوید: «چرا دروغ بگویم، من سالهاست که داخل تونل نرفتم. اگر درست یادم باشد، آخرین بار سال 88 داخل تونل رفته بودم. درباره آن پایین، باید از شما بخواهم که یک شهر را در نظر بگیرید که هیچ خانهای در آن نیست. فقط کوچههایی هست با میدانهایی وسط شهر. کارگران معدن باید زغال سنگها را از کوچهها با هر وسیلهای که میتوانند به میدان اصلی شهر برسانند تا با نوار یا قیف به بالا بیاید و از تونل خارج شود. شرایط کار در آنجا بسیار سخت است. من خودم سالهاست که دیگر به داخل تونل نرفتم».
«محمدجواد» صبح شنبه متوجه بوی گاز در تونل شده بود
پدر مرحوم «محمدجواد قاسمی» درباره روز حادثه میگوید: «روز شنبه، وقتی جواد سر صبح وارد تونل میشود، متوجه بوی گاز میشود. برمیگردد بالا و به دوستانش میگوید که بچهها، امروز معدن گاز دارد، داخل نروید. به آنها میگوید وقتی من در معدن نگین کار میکردم، اگر این مقدار گاز در معدن بود، اجازه نمیدادند که کار کنیم و داخل تونل برویم. حتی میگویند با چند نفر درگیر میشود و اجازه نمیداده کسی داخل تونل برود. بعد از چند دقیقه، مسئول شیفت میآید و میگوید که فلانی و فلانی بروند بلوک c و مشغول کار شوند. دوستهای محمدجواد شاهد هستند و میگویند به آنها التماس میکرده که امروز داخل تونل نروید تا این که مسئول شیفت میآید و یک کاغذ جلوی همه گذاشته که هر معدنچی که نمیخواهد داخل تونل برود، استعفایش را بنویسد و فردا هم برای تسویه حساب بیاید، بنابراین محمدجواد میرود داخل بلوک b و همه مشغول کار میشوند».
ایمنی در بلوک C در حد صفر بوده است
گفته میشود کارگران این معدن در حال پیکور زدن بودند که در یک لحظه پشت زغالسنگ میدان گازی عمقی باز شده و به بیرون نشت کرده است. در این لحظه فشار گاز بین ۵ تا ۱۰ درصد شده و ناگهان جرقهای باعث انفجار میشود. البته این جرقه از کجا بوده، هنوز مشخص نیست. «قاسمی» درباره رعایت مسائل ایمنی در این معدن میگوید: «این هایی که مثل پسر من در بلوک b مشغول کار بودند، اصلا متوجه انفجار در بلوک c نشدند و دود حاصل از آن در بلوک b باعث شده، کشته شوند. اگر ایمنی در این بلوک رعایت شده بود، اگر دستگاههای اکسیژن میبود یا خودنجات درستوحسابی میداشتند، در مسیر اگر کپسول اکسیژن بود، شرایط خیلی فرق میکرد. آنها بالاخره با هر سختی بود، خودشان را به بالا میرساندند و نجات پیدا میکردند اما افرادی بودند و دیدند که کارگران این بخش، تلاش کردند تا خودشان را نجات دهند اما به علت کمبود اکسیژن، خفه شدند. واضح است که ایمنی در بلوکb وc در حد صفر بوده است. حتی اخیرا یک بازدید نکردند که آیا شرایط خطرناک هست یا نه؟»
میخواست زحمات همکارهایش در معدن دیده شود
از او درباره ویدئوی پربازدید از پسرش در فضای مجازی میپرسم که این چند روز کام خیلیها را تلخ کرد که میگوید: «محمدجواد در فضایمجازی خیلی فعال بود. این ویدئویی هم که شما میگویید، این چند روز فقط در ایران دیده نشد، در همه جهان دیدند و ما از همه کشورها، دایرکت و پیام تسلیت بعد از پربازدید شدن آن ویدئو داشتیم و دریافت کردیم. او کلا از کار در داخل تونل، ویدئو زیاد در صفحه شخصیاش منتشر میکرد. دوست داشت تا زحمات دوستان و همکارانش در معدن برای آبادانی کشور بیشتر دیده شود. شیفتهای کاریشان 6 ساعت به 6 ساعت بود، یعنی 6 ساعت کار و 6 ساعت استراحت، دوباره 6 ساعت کار. حقوق آن چنانی هم نداشتند».
بارزترین ویژگی شخصیتی محمدجواد، مهربانیاش بود
«محمدجواد 26 ساله بود و یک دختر 6 ماهه داشت. این روزها همسرش مدام بیتاب و در حال گریه است». پدر این جان باخته در معدن طبس درباره ویژگیهای شخصیتی پسرش میگوید: «من دو تا پسر داشتم. یکی «احسان» که در تیم ملی نوجوانان هندبال کشورمان است. یکی هم «محمدجواد» که فوتبالیست خوبی بود و در معدن کار میکرد. محمدجواد یک انسان دوستداشتنی بود. خیلی به فکر دیگران بود. بارزترین ویژگی شخصیتیاش، مهربانبودن و دل رحمی بود. فقط هم به فکر کمک به انسانها نبود، حتی حواسش به حیوانات هم بود. ما یک سگ داریم در باغمان که نگهبان آنجاست. هر دفعه میآمد، میگفت من بروم آب و غذایش را بررسی کنم که زبان بسته گرسنه نماند. خیلی مهربان و باصفا بود. دیروز پدرخانمش آمده بود. اهالی روستای زادگاه خانمش همه عزادار هستند. از لحاظ برخورد با مردم، توجهاش به نماز و ... نمونه بود».
نگذارید خون این بچهها پایمال شود
در زمان حادثه ۶۹ کارگر در بلوک c و b این معدن زغالسنگ در طبس مشغول کار بودند و طبق آخرین آمار، تعداد جان باختگان این حادثه به 50 نفر رسیده است. پدر یکی از جان باختهها یعنی «محمدجواد قاسمی» در پایان گفتوگو با ما میگوید: «شما که صدایتان به مسئولان می رسد، پیگیر باشید که حق این بچهها ضایع نشود. نه حق پسر من تنها، حق همهشان، حق زن و بچههایشان. نگذارید خونشان پایمال شود. امیدوارم مقصران ماجرا هرچه زودتر مشخص شوند. ما از خود وزیر جدید کار هم شکایت داریم. وزیر کار هنوز 2 ساعت از انفجار نگذشته بود، چه جوری متوجه شد که انفجار گاز در این معدن قابل پیشبینی نبوده و پیمانکار معدن، ضوابط و استانداردها را رعایت کرده است؟ چرا این حرف را زد و گفت که ایمنی معدن کامل بوده است؟ ما از شخص او شکایت داریم و امیدمان به بررسی دقیق و همه جانبه ماجرا توسط مسئولان امر است».
دیدگاه ها