داستان مشهوری هست که جان راکفلر سال۱۹۲۸، یعنی یک سال پیش از اتفاقات بورس نیویورک که منجر به رکود بزرگ شد، کفشهایش را در والاستریت به دست پسرکی برق میانداخته است و پسر بدون اینکه راکفلر را بشناسد به او درباره سهمهای ارزنده توصیه میکرده است. راکفلر هم به شیوه خود توصیههای پسرک را عملی کرد و گفت وقتی یک پسرک کفاش، توصیه بورسی میکند باید از بورس خارج شد و او با همین تصمیم، ثروتش را از توفان ۱۹۲۹ نجات داد. شاید تصور شود نوعی خودپسندی طبقاتی در پس ذهن راکفلر بوده است؛ اما منطق وی کاملا ریشه اقتصادی داشت.
پویا جبلعاملی-دنیای اقتصاد/ وقتی میزان سرمایهگذاران و سرمایهگذاری زیاد شود و به حداکثر خود برسد، نرخ بازدهی افت میکند. بورس سال ۱۳۹۹ به چنین مرزی رسید و همستر نیز. «همه با هم» نمیتوانند در مدت کوتاهی ثروتمند شوند، پس در بازاری که فوج فوج افراد به سمتش گسیل میشوند، شما اگر بازیگر عاقلی باشید باید از آن حذر کنید. همیشه جایی را برای سرمایهگذاری پیدا کنید که علاوه بر منطق سوددهی، بازیگران نه چندان زیادی را هنگام ورود شما داشته باشد و البته شما خوشبخت خواهید بود اگر پس از شما، سرمایه گذاران دیگر وارد شوند و وقتی همه حواسشان به آن بازار است باید از آن خاج شوید. همستر از ابتدا دچار توجه بیش از حد شده بود و تنها مبدع آن میتوانست از این توجه بهره ببرد که برد؛ پروژهای که مثال دیگری شد برای درستی استراتژی راکفلر در بازارهای مالی. البته با همین منطق، ممکن است در آینده با خروج تعداد زیادی تولیدکننده این رمزارز، همستر ارزشمند شود.
بهعنوان یکی از طرفداران ایده پول خصوصی، بهویژه برای کشورهایی چون ما که دولت به شکلی افراطی از حق ضرب ریال، برای خود کسب درآمد میکند و کسریهایش را پوشش میدهد، رمزارز پروژهای بینظیر است. هر چند از منظر بسیاری از کارشناسان رمز ارز دیگر نمیتواند نقش پول را ایفا کند و بیشتر در نقش یک دارایی خواهد بود، اما هنوز میتوان به آینده آن امیدوار بود. وقتی شما به دنبال ابزار پرداخت خصوصی باشید که فارغ از اراده دولتها بتواند دوام بیاورد، منطقی است که با دورهای مواجه باشید که ابزارهای مختلف در بازار رونمایی میشوند و میآیند و میروند تا مشخص شود کدام ابزار میتواند اعتباری بلندمدت داشته باشد و ابزاری باشد برای پرداخت. بیتکوین چنین پتانسیلی را از خود بروز داده، اما مشکل اصلیاش آن است که بیش از حد محدود است. شاید در آینده رمزارزی بتواند از این محدودیت عبور کند.
شاید ایده پول خصوصی، در نگاه اول ایدهای افراطی باشد که جریان اصلی روی خوشی به آن ندارد. اما اگر شما خسته از مباحثی باشید که دههها در این مملکت از آن سخن به میان میآید، از استقلال عملی بانک مرکزی گرفته تا جلوگیری از کسری بودجه اما با دولتی مواجه باشید که به شکلی سیریناپذیر از قدرت خلق ریال بهره میبرد، به فکر معجزهای بودید که پول خصوصی میتواند بهوجود آورد. اگر ایرانیان فارغ از پول دولتی فعلی بتوانند تراکنشهای خود را سامان دهند و ابزار پرداختی وجود داشته باشد که به آن اعتماد کنند و دولت نتواند از حق ضرب آن سود برد، به سرعت مشکل تورم در ایران حل میشود. همه مشکل تورم آن است که ریال در کنترل دولت است و اوست که قدرت خلق آن را دارد. دولت مردم را مجبور میکند با ابزاری که وی بر آن سیطره دارد، پرداختهای خود را انجام دهند و در عین حال خود با خلق بیش از حد آن برای خویش و انجام خرجهایش، جیب ایرانیان را کوچکتر و کوچکتر میکند. چه معجزهای بالاتر از پول خصوصی تا هم آزادی اقتصادی را به مردم بازگرداند و آنان را از تحمیل اراده دولت در بهکار گرفتن ابزار پرداخت تحمیلی خلاص کند و هم آنان را از شر تورم و کوچکتر شدن جیبشان خلاص کند. حتی اگر این رویا باشد، شیرینیاش، قدری از درد زخمهای هر روزه پول دولتی میکاهد.
دیدگاه ها