به مناسبت فاجعه اخیر معدن طبس نگاهی به جایگاه معدن و معدنکاران در ادبیات جهان داشتهایم و همچنین به چرایی لزوم خوانش ادبیات کارگری توسط مسئولان پرداختهایم
محمدرضا فارسیان -روزنامه خراسان/ این چند روز با شنیدن و پیگیری اخبار مرتبط با معدن زغالسنگ طبس اندوه و ماتم هرلحظه در دل ما رو به فزونی میگراید. این اندوه قلب تمام ارکان ملی اعم از مردم و مسئولان را میفشارد. مردانی که فقط در زمان پیشآمد حادثهای دردناک روبه روی چشم ظاهر میشوند و پسازآن، گویی به زیرِ زمین رفتن آنها همه را از یادشان غافل میسازد.
نگاه فرهنگی به این حادثه شاید آخرین منظری باشد که توجه مسئولان را به خود جلب کند. هدف این یادداشت بهصورت ویژه کتابخوانی است و البته کتابهای غیردرسی. ما باید به این نکته ایمان بیاوریم که ملتها دست بر زانوی ادبیات، از حوادث بسیاری عبور کردهاند.
ادبیات و رمان بهجز خلق زیبایی، کارکردهای دیگری نیز دارد که از مهمترین آنها نشان دادن راستی و کجیهای جامعه است. نویسنده تلاش میکند تا ضمن خلق زیبایی، جامعه را با زوایای ناشناخته خود آشنا سازد. رمان های واقعگرا (رئالیست) و رمان های طبیعتگرا (ناتورالیست) با به متن آوردن طبقه فرودست به جامعه یادآوری میکنند که انسانهایی وجود دارند که حتی از حداقلهای زندگی برخوردار نیستند.
رمان خواندن هم تفریح است هم آگاهی، آگاهی از وجود قشرهای رنجدیده جامعه. آگاهی است که انسان را به کنش وامی دارد، وگرنه بدون آگاهی کنشی وجود ندارد.
معدن و معدنچیان در ادبیات جهان
ژرمینال، رمان پرآوازه ادبیات فرانسه، به معدن و معدنچیانی اختصاص دادهشده است که همواره مورد غفلت بودهاند. امیل زولا، در عصری که از وسایل ارتباطجمعی کمتر اثری بود، با جادوی ادبیات، زیرِ زمین را به رویِ زمین آورد و با چینش معدنچیان بهعنوان شخصیت اصلی داستان، از مرارتهای زندگی آنها پرده برداشت و تبعیضهای رواشده به آنها را در مقابل دیدگان مخاطبان قرارداد. معدن، در این اثرِ سترگ زولا، چونان دیوی توصیفشده که انسانها را به درون خود میکشد: گاهی آنها را میبلعد و گاهی به بیرون بازمیگرداند. صاحبان معدن، سرمایهداران موردحمایت دولت هستند، لذا برخی از آنها اجازه هرگونه ظلمی به کارگران را به خود روا میدارند تا آنجا که آنچنان از حقوق کارگران میکاهند که تمام افراد یک خانواده چند نفره باید «پایین بروند» تا از گرسنگی نمیرند.
آقایان مسئول؛ لطفاً ادبیات کارگری را بخوانید
خواندن و لذت بردن از این رمان به مسئولان تصمیم گیر در امور کلان کشور اجازه میدهد تا بدون اینکه نیازی به «پایین رفتن» و «بلعیده شدن» توسط زمین داشته باشند، از همین بالا، دستی بر چکش نوکتیز معدنچیان داشته باشند؛ گازهای مختلف را استنشاق کنند، در تاریکی مطلق با نور چراغقوه کار کنند، با بیماریها دستوپنجه نرم کنند و ... و بهرغم همه اینها، باز «نان» کافی به منزل نبرند و گاه خود نیز به منزل بازنگردند!
نه! لازم نیست پایین بروید! فقط کتاب بخوانید! شاید تصویر معدنچیان رنجکشیده فرانسوی گوشهای از رنج معدنچیان دردمند ایرانی را به شما نشان دهد؛ شاید کمی قدرشناسی بیشتری نسبت به این قشر بیادعا بروز دهیم. شاید نمایندگان مجلس، و مسئولان با قانونگذاری، نظارت و تجهیزات بهروز از رنج ایشان بکاهند.
باور کنید که این انسانهای شریف و بیادعا، بسیار قدرشناس هستند.
معدنچیان در مراسم تشییع «امیل زولا»
از معجزه ادبیات همین بس که در مراسم تشییع پیکر زولا، بهغیراز مردم فرهنگ دوست و کتابخوان فرانسوی، خیل معدنچیان بودند که به نشانه قدرشناسی از امیل زولا به بدرقه آخرینش گسیلشده بودند:
«یک گروه با فشار زیاد خودشان را به جلوی جمع رساندند. آنها برای خداحافظی با زولا مرخصی گرفته بودند و با پساندازهای اندکشان، هزینه سفر تا پاریس را پرداخته بودند. هنگامیکه تابوت زولا را میبینند، فریادی از اعماق دلشان فضا را میشکافد: «ژرمینال، ژرمینال، ...» و جمعیت با معدنچیان همصدا میشود. گویی با فریاد ژرمینال، ژرمینال به زولا یادآوری میکنند که تا ابد حقشناسش خواهند بود که به آنها صدایی داده که بقیه خاموش کرده بودند.»
دیدگاه ها