پس از شهادت سیدحسن عزیزمان که حقیقتا ضربهای عمیق به پیکر مقاومت بود، خطی در فضای حزب اللهی شروع شده که صرفا به دنبال مقصریابی است. فوران احساسات منفی آن قدر شدید است که هیچ منطق و فکتی اساسا دیده نمیشود.
مصطفی غنی زاده-روزنامه خراسان/ حتی تحلیل و دیدن کلیت این صحنه عظیم هم به پای این احساسات منفی، ذبح میشود. انگار نقطه آغاز اتفاقات اخیر، شهادت شهید هنیه است و نقطه بعدی اظهارات اشتباه پزشکیان در نیویورک است و نقطه نهایی شهادت سید عزیز؛ هیچ واقعیت دیگری قبل و حین و بعد از این وجود نداشته و ندارد و این جنگ وسیع با همین سه نقطه تحلیل میشود. جنگی به وسعت 108 میلیارد دلار (که خرج غربیها برای رژیم شده)؛ جنگی به وسعت نابودی گفتمان تمدن غربی در موضوع حقوق بشر؛ جنگی به وسعت کشتار 45 هزار نفر انسان بیگناه. احساسات آن قدر منفی شده که تصور میکند جریان این جنگ وسیع با این عمق و گستردگی با اظهارات آقای پزشکیان جابهجا میشود. احساساتی که بعضا به فرماندهان نظامی کشور هم حمله میکند یا طوری صحبت میکند که انگار اینان دست از جنگیدن برداشتند. احساساتی که رهبر معظم انقلاب را فرماندهی تنها در ساختاری از وادادگان تصویر میکند و به صورت غیرمستقیم یا حتی مستقیم شرط لازم برای ولایت فقیه یعنی مدیر و مدبر بودن را زیر سوال میبرد. واقعا تحلیل درست این است که اگر ایران پاسخی به شهادت شهید هنیه میداد، دیوانگان رژیم دست از وحشیگری برمیداشتند؟ و حالا که سیدحسن شهید شده باید اینان را مقصر بدانیم؟ با این منطق، شهید نصرا... عزیز هم معاذا... مقصر است چراکه پس از شهادت شهید فواد شکر به عنوان نفر دوم حزبا... فقط به مقر 8200 حمله نمود (که البته منجر به کشته شدن چند افسر امنیتی رژیم شد اما قطعا نزدیک به پاسخ همتراز با آن شهید عزیز و نفر دوم سازمان نبود). حتی پس از شهادت شهید عقیل به عنوان نفر اول ساختار نظامی، سید دو روز حیات مبارک داشتند اما نوع رزم حزب تغییر چندانی نکرد. علت برای تحلیلگرانِ آگاه به شرایط واضح است اما آیا کسی در لبنان بود که بگوید آن شهید عزیز که از شجاعترین و مومنترین مردمان زمانه بود، پالس ضعف داده است؟ سخن ما این نیست که مطالبه برای پاسخ نظامی را متوقف کنیم. ما باید پاسخ نظامی بدهیم و راهی غیر از این نداریم اما راه آن تحلیل نقطهای، اختلافافکنی داخلی و مقصریابی از روی احساسات نیست. ولی فقیه این جامعه بر تمامی ارکان این کشور تسلط دارد (که قانون اساسی در اصل 57 به او این حق و تکلیف را داده). او از ما خواسته با امکانات خود با دشمن بجنگیم نه اینکه با خودمان و رئیس جمهور و نظامیان و رئیس قوههای دیگر درگیر شویم. راه اختلاف داخلی و چرخاندن لوله تنفگمان به سمت جبهه داخلی، همان چیزی است که اسرائیل در این لحظه نیاز دارد. ما با خودمان اختلاف پیدا کنیم. در دنیای عرب بگوید ایران سیدحسن را فروخت و در ایران بگوید پزشکیان، سید عزیزمان را فروخت. مطالبه کنید اما نه با ضعیفنمایی، تحریف و دور شدن از واقعیت کلان این ماجرای بزرگ و عمیق. و بدانید که تحلیلها مبتنی بر شکست حزبا... و بزرگ نمایی دستاوردهای دشمن کاملا نادرست است. رهبری که به شرایط منطقه و اضلاع جبهه مقاومت بیشتر از همه آگاه هستند، میگویند که پیروزی در افق دیده میشود. میگویند که حزبالله و مقاومت پس از سید عزیز با ساختاری مستحکم به ضربات بیشتر اقدام خواهد نمود. دشمن هم در حال شکست خوردن است حتی اگر به ما ضربه بزند. پس هر خطی که ما را ضعیف و دشمن را قوی و پیروز نشان دهد هم اشتباه است و هم به ضرر ماست. البته ما هم باید نقش خود را ایفا کنیم و به وظیفه تاریخی برای ضربه جدی به صهیونیستها عمل کنیم. آنهم ذیل تدابیر رهبر معظم انقلاب و نه از روی احساسات. اینها را وقتی میتوان انجام داد که اتحاد و اعتماد به ساختارهای رسمی جمهوری اسلامی را در نهایت خود داشته باشیم.
دیدگاه ها