آدمکشی در نیمه شب!

1403/07/15 10:39
کد خبر: 5304
کد نویسنده: 7
آدمکشی در نیمه شب!

پرونده پیچیده ای بود.قطعات پازل در کنار هم قرار نمی گرفتند. هیچ سرنخی برای شناسایی هویت جسد سوخته مجهول الهویه وجود نداشت اما کارآگاه همچنان چشم به سطور تحقیقات میدانی و لباس های سبز و قرمز رنگ مقتول دوخته بود که ۲ مرد میانسال قدم به اتاق ویژه جنایی گذاشتند. یکی از آن ها برگه دستور مقام قضایی را روی میز کارآگاه گذاشت و از گم شدن اعضای یک خانواده در مشهد خبر داد.

سید خلیل سجادپور_روزنامه خراسان/او گفت: ما پدرهای زوج جوانی هستیم که به همراه نوه هایمان در شهرک مهرگان مشهد زندگی می کردند ولی به خاطر اختلافاتی که با فرزندانمان داشتیم با آن ها معاشرت نمی کردیم اما اکنون متوجه شدیم که همه آن ها گم شده اند!
مرد میانسال ادامه داد: دخترم که «فاطمه-ب» نام دارد با همسر وپسر ۴ساله و دختر ۱۸ماهه اش زندگی می کردند اما از حدود۷-۸ماه قبل تا امروز که هجدهم تیر است، به منزل دخترم رفت وآمد نکرده ام وخبری از آن ها ندارم. مرد میانسال دیگر نیز خود را پدر «حسین-ش»معرفی کرد وگفت: من هم به خاطر همین اختلافات خانوادگی به منزل پسرم نمی آمدم ولی اکنون که متوجه شدم او به همراه اعضای خانواده اش گم شده است و هیچ کس اطلاعی از آن ها ندارد،نگران شدم و به همراه پدر عروسم به پلیس آگاهی آمدیم تا شاید با کمک پلیس سرنخی از آن ها پیدا کنیم.
کارآگاه با شنیدن اظهارات ۲ مرد میانسال،پرونده جنایی روی میزش را کنار گذاشت تا تحقیق درباره ماجرای گم شدن اعضای این خانواده را پیگیری کند. او ابتدا به اتاق سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمدآگاهی)رفت و لحظاتی را با وی به گفت وگو پرداخت. دقایقی بعد با هماهنگی های پلیس،گروهی از افسران انتظامی عازم خیابان شهید کشمیری ۱۶ شدند و لوازم منزل را در حالی به هم ریخته دیدند که مبلی ۳نفره نیز درون حیاط قرارداشت. صحنه های مشکوکی مقابل دیدگان نیروهای پلیس وجود داشت و فرضیه های گوناگونی مطرح می شد تا این که لکه ای شبیه خون روی دیوار منزل مسکونی،تحقیقات مقدماتی را وارد مرحله جدیدی کرد. 
در همین حال به دلیل تاریکی شب، منزل مسکونی پلمب شد و ماجرای لکه خون فرضیه قتل اعضای یک خانواده را قوت بخشید. این گونه بود که صبح روز نوزدهم تیر،گروهی از کارآگاهان زبده آگاهی با هدایت مستقیم سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی مشهد)عازم منزل مذکور شدند و به همراه گروه تخصصی بررسی صحنه جرم،تحقیقات جنایی را ادامه دادند.
به هم ریختگی لوازم منزل حکایت از درگیری وحشتناکی داشت که احتمال آدم ربایی را نیز به ذهن متبادر می کرد. اثری از قطره خون زیر میز عسلی نیز پیدا شد که در وسط پذیرایی منزل افتاده بود. مقداری غذای باقی مانده در قابلمه فاسد شده و بوی آزار دهنده آن در فضای اتاق می پیچید. پرنده ای هم درون حمام مرده بود که از مدت زمان طولانی گم شدن اعضای این خانواده حکایت می کرد. حالا دیگر پرونده جنایی دیگری مقابل کارآگاهان قرارگرفته بود که اثر برداری نمونه های خون آغاز و مشخص شد خون ها مربوط به انسان است. طولی نکشید که سروان آرمین منفرد به عنوان افسر پرونده، ادامه تحقیقات میدانی را به عهده گرفت و در اولین مرحله از بررسی های نامحسوس و با راهنمایی های تجربی رئیس دایره قتل عمد آگاهی به سراغ صاحبخانه رفت. او به کارآگاه گفت:«حسین-ش»بسیار مستاجر خوبی بود و اجاره منزل را نیز هر ماه به طور منظم پرداخت می کرد اما از اواخر بهمن سال گذشته (۱۴۰۲)دیگر اجاره نداد. من هم که احساس می کردم شاید دستش خالی است اهمیتی ندادم اما زمانی که دیگر اجاره را پرداخت نکرد پیگیر شدم که نتوانستم با او تماس بگیرم به همین دلیل از طریق قانونی برای تخلیه منزلم اقدام کردم.بنابرگزارش روزنامه خراسان، با این اظهارات مشخص شد که اعضای خانواده حداقل تا بهمن سال گذشته در منزل حضور داشته اند اما ناگهان دختر صاحبخانه ماجرای عجیب دیگری را بازگو کرد. او به افسر تحقیق پرونده گفت:ما هرچه با شماره تلفن های مستاجرمان تماس می گرفتیم خاموش بودند اما خرداد امسال به طور اتفاقی با یکی از شماره تلفن های «فاطمه-ب»(همسرمستاجر)تماس گرفتم. او ابتدا خودش را فاطمه معرفی کرد اما زمانی که به او گفتم من دختر صاحبخانه شما هستم چرا اجاره منزل را نمی دهید؟ با نگرانی و سراسیمه و در حالی که مدعی بود اشتباه گرفته ای!گوشی را قطع کرد!حالا دیگر سرنخ مهمی در اختیار کارآگاهان قرارگرفته بود که جلسه تجزیه و تحلیل کارشناسی در اتاق فرماندهی برگزار شد و ردزنی های پلیسی با هماهنگی قاضی «وحید خاکشور»ادامه یافت. در همین حال یکی از دوستان نزدیک «حسین-ش»نیز در تحقیقات نامحسوس به کارآگاهان گفت:«حسین»نوازنده «ارگ» است که در مجالس عروسی نوازندگی می کند و در زمان بیکاری هم با خودروی پرایدش به مسافرکشی ادامه می دهد ولی من از بهمن سال گذشته دیگر هیچ اطلاعی از او ندارم. آن زمان یک مجلس عروسی برای نوازندگی به من پیشنهاد شده بود که با «حسین»تماس گرفتم تا با یکدیگر به این مجلس برویم ولی او هیچ وقت به تماس هایم پاسخ نداد به همین دلیل از آخرین روزهای بهمن دیگر اطلاعی از او ندارم.بنابرگزارش روزنامه خراسان، نتیجه تحقیقات میدانی به همان سرنخی رسید که دختر صاحبخانه بازگو کرده بود. به همین دلیل بررسی های تخصصی و فنی روی زن جوان «فاطمه-ب» متمرکز و مشخص شد که او زنده است و با پسری جوان در نیشابور ارتباط دارد. طولی نکشید که گروه کارآگاهان به سرپرستی مستقیم سرهنگ کارآگاه نجفی عازم نیشابور شدند و پسر جوان را که در یک آزمایشگاه مشغول کار بود،به طرز غافلگیرانه ای دستگیر کردند.
 این جوان ۳۲ساله که«پ»نام دارد، منزل اجاره ای خود را به پلیس لو داد که «فاطمه-ب»نیز در آن خانه زندگی می کرد و وقتی کارآگاهان وارد طبقه همکف آن ساختمان اجاره ای شدند،زن جوان حیرت زده دچار شوک شد و خیره به کارآگاهان می نگریست اما دختر ۱۶ساله دیگری نیز به همراه پسر۴ساله فاطمه در آن منزل حضور داشت که بررسی ها نشان داد آن دختر نوجوان هم اهل یکی از مناطق اطراف قوچان است که با دوست «پ» ارتباط نامتعارف دارد ولی هنوز از دختر۱۸ماهه «فاطمه-ب»و شوهرش خبری نبود ...به گزارش روزنامه خراسان، کارآگاهان که با مشاهده این روابط غیراخلاقی، ماجرای این پرونده را بسیار پیچیده می دیدند، بی درنگ بازجویی های  تخصصی را آغاز کردند . زن جوان با ابراز بی اطلاعی از همسرش گفت:ما بایکدیگر اختلاف داشتیم تا حدی که به مرز طلاق رسیدیم ولی او مرا طلاق نمی داد تا این که بالاخره در آخرین روزهای بهمن سال گذشته و بعد از یک درگیری خانوادگی ،شوهرم خانه را ترک کرد و من هم به همراه ۲فرزندم به نیشابور آمدم و به منزل اجاره ای «پ»رفتم. اما دراردیبهشت گذشته که برای مسافرت به بابلسر رفته بودیم ،دخترم «مهرسا»در آن جا بیمار شد که او را به بیمارستان بردم ولی او به دلیل همان بیماری جان سپرد که جسدش را در بابلسر دفن کردم و خودم به همراه «محمدجواد»(پسر۴ساله)به نیشابورآمدم.
اکنون راز مرگ دختر ۱۸ماهه نیز بر ابهامات این پرونده افزوده شد و کارآگاهان با دستور قاضی خاکشور،همه متهمان را به مرکز پلیس آگاهی مشهد انتقال دادند.«فاطمه-ب»که در تنگنای سوالات فنی کارآگاهان قرارگرفته بود، به تناقض گویی افتاد و ناگهان دست از قصه پردازی کشید و در اعترافاتی تکان دهنده گفت:وقتی از همسر اولم جدا شدم با «حسین-ش»ازدواج کردم که او هم یک ازدواج ناموفق داشت ولی در زندگی مشترک سازش نداشتیم به طوری که خانواده ها نیز با ما قطع رابطه کردند. وقتی موضوع را برای مادرم بیان کردم، او با سرزنش های زیاد از من خواست به طلاق دوم فکر نکنم چرا که آبرویمان می رود. او اصرار داشت که اگر فرزندی به دنیا بیاورم زندگی ما بهتر می شود به همین دلیل یک پسر و یک دختر به دنیا آوردم اما اختلافات ما همچنان ادامه یافت.از سوی دیگر شوهرم مرا طلاق نمی داد و من از این شرایط بسیار زجر می کشیدم تا این که در بهمن سال گذشته خاله ام از شهر کهنه قوچان به منزل ما آمد چرا که او نیز با شوهرش اختلاف داشت. او در مدت کوتاهی با عطار محله که «عادل»نام دارد، آشنا شده بود و با او درد دل می کرد. وقتی ماجرای اختلاف مرا هم برای «عادل»بازگو کرد او مدعی شد اگر موادمخدر در خودروی شوهرم جا ساز کنیم و او به زندان بیفتد، طبق قانون من می توانم به راحتی طلاق بگیرم. این بود که نقشه ای کشیدیم و مقداری مواد مخدر صنعتی را از طریق «عادل» در خودروی شوهرم جاساز کردیم و سپس عادل به پلیس۱۱۰زنگ زد اما پلیس که گویی پی به ساختگی بودن ماجرا برده بود،موضوع را جدی نگرفت و تیر ما به سنگ خورد. بعد از آن بود که من از آن ها خواستم شوهرم را گوشمالی بدهند اما کار به حذف شوهرم کشید. در این میان یک بار «عادل» قرص هایی به من داد تا آن ها را به شوهرم بخورانم ولی شوهرم نوشیدنی را نخورد و نقشه ما به هم ریخت ولی مدتی بعد در آخرین روز بهمن دوباره قرص هایی را که به من داده بود درون مخلفاتی ریختم که شوهرم آن را به همراه مشروبات الکلی استفاده  می‌کرد.زمانی که شب یکم اسفند نقشه را اجرا کردم و شوهرم گیج شد،عادل به همراه یکی از دوستانش وارد خانه شدند و از من و خاله ام خواستند تا صدای ضبط صوت را بالا ببریم که همسایگان فریادهای ما را نشنوند!بعد هم من و خاله ام به همراه فرزندانمان به داخل اتاق رفتیم که در این هنگام عادل و دوستش شوهرم را با چماق کشتند. شوهرم روی مبل افتاده بود و آن ها همچنان به او ضربه می زدند البته من دست آن‌ها چاقو هم دیدم ولی نمی دانم از آن استفاده کردند یا نه! وقتی شوهرم جان سپرد،جسد او را با کمک عادل وعباس درون صندوق عقب پراید شوهرم گذاشتیم و به طرف پمپ بنزین حرکت کردیم.«عباس»(دوست عادل)دربین راه پیاده شد و ما۳نفری با خرید ظرف۴لیتری بنزین به سوی کمربند سبز مشهد رفتیم. آن جا جسد را داخل یک کانال در حاشیه جاده انداختیم و عادل برای آن که جسد شناسایی نشود، آن را کاملا در آتش سوزاند ...در این هنگام کارآگاه پرسید وقتی جسد همسرت را به کمر بند سبز انتقال دادید، چه نوع پوششی داشت؟زن جوان پاسخ داد:لباس زیر سبز وقرمز رنگ پوشیده بود!... هنوز جمله زن جوان ادامه داشت که نگاه کارآگاهان با یکدیگر تلاقی کرد. باورشان نمی شد آیا این همان ماجرای پرونده پیچیده ای بود که روی میز قرارداشت؟«سروان منفرد»بی درنگ پرونده جسد سوخته مجهول الهویه را دوباره گشود که بررسی ها نشان داد جسد سوخته ای که دوم اسفند ۱۴۰۲ درون کانال خاکی در کمربند سبز مشهد کشف شد، مربوط به «حسین-ش»شوهر «فاطمه-ب»است. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با کشف راز جنایت آتشین در نیمه شب اولین روز اسفند سال گذشته،بلافاصله عملیات دستگیری عادل،عباس، وخاله «فاطمه-ب»با دستورهای ویژه قاضی شعبه ۲۱۱دادسرای عمومی وانقلاب مشهد آغاز شد و هر ۳متهم باردزنی های اطلاعاتی کارآگاهان به دام افتادند و در حضور مقام قضایی به قتل «حسین-ش»اعتراف کردند اما بررسی های تخصصی کارآگاهان با نظارت مستقیم سرهنگ فدائیان(رئیس پلیس آگاهی مشهد)و دستورهای محرمانه قاضی وحید خاکشور،برای کشف راز مرگ «مهرسا»(دختر۱۸ماهه)و ریشه یابی ادعاهای دیگر متهمان وهمچنین زوایای پنهان این جنایت تکان دهنده همچنان ادامه دارد.

دیدگاه ها

ایمیل شما در معرض نمایش قرار نمی‌گیرد