روز گذشته سالگرد سومین انقلاب قرقیزستان بود که در جریان آن معترضان ابطال نتایج انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد در این کشور را خواستار شدند تا بار دیگر به دنبال «انقلاب گل لاله» و «انقلاب آوریل» اصلاحات سیاسی دیگری در این کشور رقم بخورد. همچنین این هفته، سالگرد ورود نیروهای آمریکا به افغانستان و شروع اشغال ۲۰ ساله این کشور آسیای میانه است.
تاریخ همواره سرنخهایی را برای شناخت و درک بهتر آنچه امروز اتفاق میافتد در اختیارمان قرار میدهد. پیچ و خمهای مسیر تاریخ با اتفاقهای ریز و درشت در گذر زمان تغییر یافته و هر رخداد به نوعی در رقم زدن وضعیت ژئوپلیتیک حال حاضر تاثیرگذار بوده است. آسیا و اقیانوسیه که سهم قابل توجهی از وسعت این کره خاکی را به خود اختصاص داده، همانند دیگر نقاط دنیا تحولات مهم و تاثیرگذاری را از سر گذرانده است.
در این گزارش سعی داریم تا با شرحی از چندین رویداد تاریخی در بازه زمانی ۵ تا ۱۱ اکتبر/ ۱۴ تا ۲۰ مهر (هفته جاری)، سرنخهایی را از چگونگی شکلگیری سیاستها و جغرافیای امروز منطقه آسیا و اقیانوسیه در اختیار مخاطب قرار دهیم.
انقلاب اکتبر ۲۰۲۰ قرقیزستان
وقایع اکتبر در قرقیزستان که به عنوان انقلاب سوم این کشور شناخته میشود، در روز ۵ اکتبر ۲۰۲۰ (۱۴ مهر ۱۳۹۹) یک روز پس از برگزاری انتخابات پارلمانی این کشور اتفاق افتاد. در ناآرامیهای شب پس از انتخابات در بیشکک که بنا به گزارشها یک کشته و ۵۹۰ زخمی برجا گذاشت، معترضان وارد ساختمان پارلمان و برخی مراکز دولتی شدند و الماسبیگ آتامبایف رییس جمهوری پیشین را که به اتهام فساد در زندان بود، آزاد کردند هر چند مدتی بعد مجددا بازداشت و روانه زندان شد.
معترضان که معتقد به تقلب در انتخابات بودند، با یورش به پارلمان و ساختمانهای دولتی ابطال نتایج انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد و همچنین کنارهگیری رئیس جمهور سورنبای جینبکوف را خواستار شدند. جینبکوف هم ۲۴ مهر ماه همان سال در پی ناآرامیها از مقام خود کناره گیری کرد و جباراف که بتازگی عهدهدار مسئولیت نخستوزیری شده بود، کفالت ریاست جمهوری را بر عهده گرفت. سورونبای جینبکوف در بیانیهای با اشاره به ادامه تنشهای سیاسی در قرقیزستان تاکید کرد که حفظ تمامیت کشور و اتحاد مردم و آرامش جامعه برای او بالاترین اولویت است. وی همچنین از طرفهای منازعه سیاسی خواست که به اقدامات تحریکآمیز پایان بدهند.
نگاهی به تاریخ چند دههای قرقیزستان نشان میدهد که وقوع اصلاحات سیاسی در این کشور، مساله جدیدی نیست. در سال ۲۰۰۵ در انقلابی که به «انقلاب گل لاله» مشهور شد، مخالفان دولت مستقر صحت انتخابات پارلمانی را زیر سوال برده و شورشهای خیابانی را آغاز کردند. پس از گریختن عسکر آقایف رئیس جمهور وقت قرقیزستان به قزاقستان و از آنجا به روسیه، انتخابات برگزار شد و دولت جدید به ریاست جمهوری قربانبیک باقییف مستقر شد، اما دیری نپایید که این کشور تازه استقلال یافته بار دیگر شاهد بحران سیاسی شد.
این بار مردم در اعتراضاتی که با انتقاد از فساد مالی و گرانی برق شروع شده بود، خواستار کنارهگیری همان رئیس جمهوری شدند که در انقلاب پیشین به قدرت رسیده بود. انقلاب جدید که در سال ۲۰۱۰ روی داد و موسوم به «انقلاب آوریل» است به تغییر رژیم سیاسی در قرقیزستان و تولد اولین نظام پارلمانی در آسیای مرکزی منجر شد. باقییف به بلاروس گریخت و رزا اوتانبایوا دولت موقت تشکیل داد. پس از همهپرسی برای تغییر قانون اساسی، اوتانبایوا که در ابتدا قرار بود ۶ ماه در قدرت باشد، پس از نزدیک به دو سال فعالیت به عنوان اولین رئیس جمهوری زن در آسیای مرکزی، با انتخابات سال ۲۰۱۱ قدرت را به الماسبک آتامبایف واگذار کرد.
حمله آمریکا به افغانستان و شروع اشغال ۲۰ ساله
اندکی پس از حملات ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده مدعی آغاز جنگ علیه تروریسم شد و متعاقبا عملیات نظامی چند ملیتی را علیه افغانستان تحت حاکمیت طالبان، آغاز کرد. هدف اعلام شده از بین بردن القاعده بود که به اعتقاد آمریکا حملات ۱۱ سپتامبر را تحت رهبری اسامه بن لادن انجام داده بود. بریتانیا متحد کلیدی ایالات متحده بود و از آغاز تهاجم از این اقدام نظامی حمایت میکرد.
حضور نظامی آمریکا در افغانستان ائتلاف شمال را که در جریان جنگ داخلی افغانستان در یک نبرد با طالبان قرار داشت، بسیار تقویت کرد. قبل از آغاز تلاشهای جنگی ایالات متحده، طالبان حدود ۸۵ درصد از خاک افغانستان و همچنین شهر کابل را در اختیار داشت و عملاً ائتلاف شمال را به ولایت بدخشان و مناطق کوچکتر اطراف آن محدود کرده بود. حمله به افغانستان به رهبری آمریکا در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ (۱۵ مهر ۱۳۸۰)، اولین مرحله از جنگ ۲۰ ساله در افغانستان را رقم زد.
آمریکا پس از ۲۰ سال اشغالگری و جنگ بی حاصل که ثمره آن کشتار زنان و مردان بی دفاع و قدرت گرفتن دوباره طالبان در افغانستان بود، به یکباره طی عملیاتی دو روزه در ۸ شهریور ۱۴۰۰ نظامیان خود را از خاک افغانستان خارج کرد.
دستگیری همسر مائو تسه تونگ
جیانگ چینگ که به عنوان مادام مائو شناخته میشد، یک انقلابی کمونیست چینی، هنرپیشه و شخصیت سیاسی در طول انقلاب فرهنگی چین (۱۹۶۶-۱۹۷۶) بود. او چهارمین همسر مائو تسه تونگ، رئیس وقت حزب کمونیست چین بود. جیانگ بیشتر به خاطر ایفای نقش اصلی در انقلاب فرهنگی و تشکیل اتحاد سیاسی رادیکال معروف به «دسته چهار نفره» (Gang of Four) شهرت داشت. جیانگ در نوامبر ۱۹۳۸ با مائو در شهر یان آن ازدواج کرد و به عنوان اولین «بانوی اول» جمهوری خلق چین خدمت کرد.
او در دهه ۱۹۴۰ منشی شخصی مائو و در دهه ۱۹۵۰ رئیس بخش فیلم دپارتمان تبلیغات حزب کمونیست بود. جیانگ به عنوان فرستاده مهم مائو در مراحل اولیه انقلاب فرهنگی خدمت کرد. در سال ۱۹۶۶ به معاونت گروه انقلاب فرهنگی مرکزی منصوب شد. او برای پیشبرد دیدگاه مائو درباره ایدئولوژی کمونیستی و همچنین کیش شخصیت مائو با لین بیائو همکاری کرد. در اوج انقلاب فرهنگی، جیانگ نفوذ قابل توجهی در امور دولتی، به ویژه در حوزه فرهنگ و هنر داشت و در پوسترهای تبلیغاتی به عنوان «پرچمدار بزرگ انقلاب کارگری» شناخته شد.
در سال ۱۹۶۹، جیانگ یک کرسی در دفتر سیاسی به دست آورد. قبل از مرگ مائو، دسته چهار نفره بسیاری از نهادهای سیاسی چین از جمله رسانهها و تبلیغات را کنترل میکرد. با این حال، جیانگ، که بیشتر مشروعیت سیاسی خود را از مائو میگرفت، اغلب خود را در تضاد با دیگر رهبران ارشد میدید. مرگ مائو در سال ۱۹۷۶ ضربه مهمی به جایگاه سیاسی جیانگ وارد کرد.
روز ۶ اکتبر ۱۹۷۶ (۱۴ مهر ۱۳۵۵)، هوآ گوئوفنگ (Hua Guofeng) جایگزین مائو با حمایت ارتش و امنیت دولتی، جیانگ و بقیه دسته را به جرم کودتا دستگیر و از مناصب حزبی برکنار کرد. اگرچه او ابتدا به اعدام محکوم شد، اما حکم او در سال ۱۹۸۳ به حبس ابد تبدیل شد. پس از آزادی برای معالجه پزشکی، جیانگ در مه ۱۹۹۱ خودکشی کرد. از آن زمان به بعد، بسیاری از جریانهای مائوئیستی سراسر جهان جیانگ چینگ را به عنوان یکی از مهمترین رهبران خود نام میبرند.
ورود نیروهای ویت مین به هانوی پس از شکست فرانسه
در سال ۱۹۵۴ میلادی، فرانسویها بیش از هفت سال بود که با نیروهای ویت مین تحت سلطه کمونیستها میجنگیدند تا کنترل ویتنام به عنوان مستعمره خود را حفظ کنند. به تدریج حمایت داخلی از جنگ از سوی مردم فرانسه کاهش یافت. از طرف دیگر ایالات متحده نگران بود که شکست نظامی فرانسه در ویتنام به گسترش کمونیسم در تمام کشورهای آسیای جنوب شرقی (نظریه دومینو) منجر شود از همین رو به دنبال ابزاری برای کمک به فرانسویها بدون تعهد نیروهای آمریکایی به جنگ بود.
در آخرین تلاش برای شکست دادن ویت مین، فرانسویها یک پاسگاه دورافتاده در شمال غربی ویتنام به نام «دین بین فو» (Dien Bien Phu) را با هدف تحریک ویت مین به حمله و سپس استفاده از قدرت آتش برتر فرانسه برای نابودی مهاجمان، مستحکم کردند. وو نوین جیاپ ژنرال ویت مین، مواضع فرانسویها در دره رودخانه را به انتهای یک کاسه برنج تشبیه کرده بود چرا که ویت مینها از ارتفاعات اطراف دره به فرانسویها مسلط بودند.
در ماه مه، نیروهای نظامی فرانسه در پایان نبرد دین بین فو مقابل ویت مین تسلیم شدند. در ماه ژوئیه، توافق آتش بس در «کنفرانس ۱۹۵۴ ژنو» به دست آمد که ویتنام را به دو بخش موقت تقسیم کرد. در نهایت روز ۹ اکتبر سال ۱۹۵۴ (۱۷ مهر ۱۳۳۳) سربازان ویت مین برای کنترل هانوی، پایتخت هندوچین فرانسه وارد این شهر شدند. بعد از ظهر آن روز، پادگان نظامی فرانسه پرچم خود را پایین آورد و از شهر خارج شد. هرچند ارتش فرانسه در ویتنام جنوبی حضور داشت.
نگو دین دیم که شخصیت ضد استعماری و همچنین ضد کمونیستی داشت، نخست وزیر ویتنام جنوبی و هو شی مین که با دیدگاههای کمونیستی جنبش استقلال طلبی ویت مین را رهبری کرده بود، رئیس جمهور ویتنام شمالی شدند. ایالات متحده متعهد شد از دولت نگو دین دیم حمایت کند و جایگزین فرانسه به عنوان قدرت خارجی اصلی درگیر در ویتنام جنوبی شود. در مقابل، چین و اتحاد جماهیر شوروی شروع به ارائه کمک های اقتصادی به ویتنام شمالی کردند.
دیدگاه ها