برخی دوستان میگویند که دولت چهاردهم دولتی بدشانس است. بلافاصله پس از تشکیل با آنکه وفاق را دستمایه دولت قرارداده بود، طرف وفاق که آدمهای خودشان را به دولت هدیه داده بودند، سر ناسازگاری با دولت برداشته و تخریب میکنند.
سیدمصطفی هاشمیطبا-شرق/ برخی دوستان میگویند که دولت چهاردهم دولتی بدشانس است. بلافاصله پس از تشکیل با آنکه وفاق را دستمایه دولت قرارداده بود، طرف وفاق که آدمهای خودشان را به دولت هدیه داده بودند، سر ناسازگاری با دولت برداشته و تخریب میکنند. از طرفی مناقشه اسرائیل با ایران بالا گرفته و دولت را در محذور قرار داده است، بنابراین دولت به قول معروف «از اینجا مانده و از آنجا رانده» شده است. عادت داریم که همه مشکلات خود را به عوامل بیرونی نسبت دهیم. این موضوع فقط درباره مدیریت کشور نیست، بلکه این مفهوم از افراد و خانواده شروع میشود و «دگرمقصربینی» تا اداره کشور امتداد مییابد، مثلا خانوادهای با هم تفاهم ندارند، آن را به گردن مادرزن یا مادرشوهر یا فلان شخص میاندازند. از تاریخ 31 مرداد 1403 یعنی رأی به وزرا از طرف مجلس تا امروز حدود 50 روز میگذرد. در این 50 روز که البته در عمر یک دولت بسیار کوتاه، اما از لحاظ فرصت بسیار مغتنم است، دولت حتما شبانهروز کار کرده و البته حوادث مختلفی در کشور را تجربه کرده و از همه مهمتر خود را در میان بحران شدتگرفته غزه و لبنان و سختشدن مقابله ایران و اسرائیل دیده است. برخی میگویند دولت در این بحران چه میتواند بکند، برخی میگویند امکانات دولتی جذب این بحران میشود. برخی میگویند دولت بماند، ببیند آخر کار به کجا میرسد؟ و البته به نظر میرسد دولت همچنان انفعالی عمل میکند و ابتکار خاصی از خود بروز نمیدهد یا دستکم به حرفوحدیث روزگار میگذراند. مثال آن را هم FATF و فیلترینگ و آزادیهای اجتماعی میآورند که آدمهای دولت هریک حرفی میزنند و مثال دیگر هم حرفهای درستوحسابی رئیسجمهور درباره آموزش و پرورش و تربیت دانشآموزان است که به باد هوا میرود و اگر قبول کنند وزارت آموزش و پرورش اصلا به فکر این حرفها نیست، چراکه حرفهای جناب وزیر چیز دیگری است! البته توجیه خواهند کرد، ولی نخواهند توانست، چون بین حرفها رزنانسی وجود ندارد. اتفاقا هرچه دولت در میان بحرانهای بیشتر باشد، باید چابکتر، منعطفتر و تصمیمگیرتر باشد و در مقابل کژیها و ناراستیها محکمتر قدم بردارد. شاید دلیل آنکه دولت همچنان کجدار و مریز راه میرود، آن است که گفتمان مشخصی را انتخاب نکرده است. نقل است نزد یک قاضی، شاکی و متشاکی نشسته بودند و هریک از دیگری شکوه داشتند. شاکی وقتی حرفهای خود را زد، قاضی به تصدیق سر جنباند و وقتی متشاکی حرفهای خود را زد، باز هم سری به تصدیق فرود آورد. شخص ناظری از دوستان قاضی به او گفت این راست میگوید یا آن؟ چرا حرف هر دو را تصدیق کردی؟ قاضی گفت تو هم راست میگویی! دولت نباید چنین باشد. خط مستقیم خود را باید انتخاب کند و بر اساس آن حکم براند. اینکه دولت چه گفتمانی را انتخاب کند، با خود دولت است، ولی پیشنهاد شده بود که دولت گفتمان صرفهجویی و اسرافنکردن و مبارزه با هدرکردن ثروتهای کشور را انتخاب کند که اتفاقا بسیار مناسب زمانهای بحران است و بدون این خطمشی بحرانها تشدید میشود. مثال بسیار ساده و بسیط آن، آن است که دولت تلویحا یا تصریحا تصدیق میکند که روزانه تا 20 میلیون لیتر بنزین و گازوئیل قاچاق میشود و البته سرنخ آن هم دست دولت است و دولت ظاهرا نمیداند، والا مگر ممکن است این حد از پمپبنزینها آنهم در یک استان یا در یک شهر خروجی پیدا کند؟ حتی به نظر میرسد جزئیات امر را هم دولت میداند، ولی نه میگوید و نه عملی انجام میدهد. انتخاب گفتمان دولت چهاردهم بسیار مهم است، همچنان که گفتمان وزارتخانهها باید مورد توجه قرار گیرد. گفتمان وزارت آموزش و پرورش چیست؟ آموزش صرف یا تربیت نورستهها یا چانهزنی امتیاز برای معلمان؟ گفتمان وزارت صمت چیست؟ اداره وزارتخانه یا مدیریت صنعت و معدن کشور؟ گفتمان وزارت کشاورزی چیست؟ هرجومرج فعلی یا به سوی بهینهسازی کشاورزی؟
گفتمان محیط زیست چیست؟ نگهداری بخشهای حفاظتشده کشور یا حل مسئله آلودگی رودخانهها، نشست دشتها و مبارزه با آلودگی پسماندها در کشور. اینکه دولت بهانه بیاورد یا در ذهنش به صداقت بیندیشد که بگذار مسائل سیاسی و دفاعی حل شود تا ابتکارها انجام شود، نشانه ورشکستگی و اطمینان از شکست است (البته دولت چنین نکرده است). همواره در عین مبارزه با استکبار جهانی با فساد داخلی و اسراف هم باید مبارزه کرد، والا فساد و جریانهای نادرست داخلی، خود باعث شکست و تلاشی میشود. خوب است این گفته هنری کیسینجر، رهبر واقعی صهیونیستها و استراتژیست یهودی-آمریکایی را بفهمیم که گفته بود به ایران کاری نداشته باشید؛ خودشان با خودشان درگیرند. آیا نگاه واقعبینانه داخلی جز به این اعتقاد رسیده است؟
دیدگاه ها