چهار کافه تهران که پاتوق روشنفکران بود

1403/07/23 10:45
کد خبر: 5864
کد نویسنده: 8
چهار کافه تهران که پاتوق روشنفکران بود

نقش صادق هدایت در تسری کافه‌نشینی و تبدیل آن به پاتوق‌های روشنفکرانه را نباید از یاد برد

آرش خوشخو-هفت صبح/انفجار فضای روشنفکری ایران در ابتدای دوره رضاشاه و با وزیدن اولین نشانه‌های دستوری مدرنیته در تهران شکل گرفت. جمع بزرگی از ادبا و روشنفکران که اکثرشان بازگشته از فرنگ بودند و از جوشش مدرنیته افسارگسیخته اروپایی از ابتدای قرن بیستم و به‌خصوص در میان دو جنگ جهانی سرسام گرفته بودند، احساس کردند که باید همه چیز را زیر و زبر کنند.

یکی از مهم‌ترین اتفاقات ایجاد گعده‌های روشنفکرانه بود. در این میان نقش صادق هدایت در تسری کافه‌نشینی و تبدیل آن به پاتوق‌های روشنفکرانه را نباید از یاد برد. هدایت سال 1305 به پاریس رفت و در برگشت در اتاقی در خانه پدری سکونت کرد. پدرش اعتضادالملک از اعیان بسیار جدی و فاخر بود و بنابراین هدایت، مطلقاًّ‌ نمی‌توانست دوستانش را آن‌جا دعوت و از آنان پذیرایی کند.

پیش از هدایت جریان جدی کافه‌نشینی روشنفکرانه نبود. هدایت به همراه مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و بزرگ علوی عصر‌ها پس از فراغت از کار در کافه‌ای گرد هم می‌آمدند. در دوران رضاشاه. صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد و بزرگ علوی، از نخستین گروه‌های ادبی بودند که پاتوقشان در کافه فردوسی بود. اینان روحیاتی فرنگی‌مآبانه داشتند و به طنز و در مقابله‌ای کلامی در برابر «گروه سبعه» که متشکل از هفت تن از ادبای قدیمی بود؛ نام خود را «گروه ربعه» نهاده بودند.

اگر بحث‌های ادبی و ضد سنت در این گعده کافه فردوسی داغ بود. این کافه سر چهارراه استانبول قرار داشت و در دوره‌ای سرآمد کافه‌ها بود. هدایت اغلب صبح‌ها در ساعاتی مشخص به آنجا می‌رفت و سر میزی در سمت راست، پهلوی پنجره و رو به خیابان می‌نشست. شیر قهوه‌ای سفارش می‌داد و به خواندن نشریات و کتاب می‌پرداخت‌. این کافه شهرتش را تا دهه چهل حفظ کرد و پاتوق گروه‌هایی از روشنفکران بود که زیاد اهل دردسرهای سیاسی نبودند‌.

او در این میان به هند رفت و در برگشت ناگهان خود را تنها دید. مینوی و فرزاد رفته بودند انگلیس و جذب بی بی سی شدند و بزرگ علوی هم راهی زندان شده بود. در این میان در کافه‌ای در لاله‌زار به نام کافه رزنوار کمونیست‌های خاموش و چپ‌ها بودند که دست پیش داشتند و تمایلات سیاسی آشکاری را به نمایش می‌گذاشتند و گذر همه‌شان به داغ و درفش مختاری و آیرم و بقیه رفقای شهربانی افتاده بود.

این گروه در دهه بیست ابتکار عمل را در اختیار داشتند. و خب صادق هدایت در فراغ دوستانش گاه گدار به این کافه می‌رفت و همنشین عبدالحسین نوشین و تقی ارانی(ارانی در قبل از شهریور بیست در زندان کشته شد) و دکتر کشاورز می‌شد. در همین سال‌هاست که کافه نادری به یمن فضای بزرگ و مکان استراتژیکش گوی سبقت را از کافه فردوس و کافه رزنوار می‌رباید و کم کم به پاتوق اصلی و نوستالژیک بدل می‌شود.

این پایگاه تا میانه دهه چهل برقرار بود و تقریبا همه چهره‌های پرشمار جریان روشنفکری در دورانی که جامعه و به‌خصوص جوانان به آنها با دیده تحسین نگاه می‌کردند در همین کافه نادری جمع می‌شدند. نام‌ها بی‌شمارند:‌ بزرگ علوی، مجتبی مینوی طهرانی، مسعود فرزاد، نیما یوشیج، پرویز ناتل خانلری، صادق چوبک، جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، سیاوش کسرائی، امیرهوشنگ ابتهاج، نصرت رحمانی، رضا براهنی، ابراهیم گلستان، حسین منزوی، صادق هدایت...در واقع در کافه نادری هیچ گروه و جریان خاص روشنفکری دست پیش نداشتند.

کافه فیروز هم در همین دوران به چهارمین کافه مهم منطقه مرکزی شهر بدل شد. در خیابان «نوبهار» در خیابان شاه. به‌خصوص که به تدریج و در دهه سی پاتوق جلال آل‌احمد و شخصیت کاریزماتیک او و میل بی‌حد و حصرش به بحث و جدل و گروه‌های بی‌شماری از جوانان و روشنفکران شد. به‌خصوص دوشنبه‌ها که اصلا روز مجادلات روشنفکری در این کافه بسیار شلوغ شهر بود.

خیلی‌ها در این روزِ هفته از سر عادت به آنجا می‌آمدند؛ از نویسنده و مترجم و شاعر گرفته، تا انواع و اقسام هنرمند؛ از کارگردان و هنرپیشه و عکاس و فیلمبردار، تا خطاط و نقاش و کاریکاتوریست و موزیسین. آن‌قدر که دیگر جای نشستن نبود، صندلی کم می‌آمد. عده‌ای پشت میزها می‌ایستادند. یکی از دلایل شلوغ‌بودن این کافه نسبت به کافه نادری و کافه فردوسی، ارزان‌بودن منوی آن بوده است. کافه فیروز نیز مثل دیگر کافه‌های قدیم تهران، پاتوق افراد فرهیخته مثل جلال‌ آل‌احمد و دوستدارانش بود و گعده شاعرها و داستان‌نویس‌ها در این کافه شکل می‌گرفت.

در دهه۴۰ و پس از تعطیلی کافه فردوسی، کافه فیروز از مشتریان این کافه، مثل مهدی اخوان ثالث، محمود آزاد، مشرف تهرانی، شمس آل‌احمد، جلال خسروشاهی، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و بیوک مصطفوی پذیرایی می‌کرد. یک نقل‌قول درباره کافه فیروز این است که جلا‌ل‌ آل‌احمد به‌دلیل علاقه‌اش به چای لیوانی، آن را به منوی این کافه اضافه کرد.

کافه‌های دیگری هم بودند:‌ کافه لقانطه،‌ کافه مینیون،‌ کافه ماسکوت،‌ کافه ریویرا و...اما بخشی از گعده‌های روشنفکران در خانه‌ها شکل می‌گرفت. شماره بعدی این گعده‌ها را مرور می‌کنیم. گعده خانه ابتهاج در کارخانه سیمان، ‌گعده گلستان و فروغ،‌گعده آل احمد،‌ گعده مهرجویی و... داستانشان خیلی شیرین است.

دیدگاه ها

ایمیل شما در معرض نمایش قرار نمی‌گیرد