دختر ۱۳ سالهای که دوستش را با ضربات چاقو به قتل رساندخه بود، در دادگاه محاکمه شد و حکم گرفت.
۱۱ بهمن سال ۱۴۰۲ مردی با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن دختر ۱۰ سالهاش خبر داد و گفت: دخترم در نزدیکی خانه در حال بازی بود که به یکباره ناپدید شد. پس از آن مأموران تحقیقات خود را برای ردیابی دختربچه آغاز کردند و حدود ۳ ساعت بعد چند کودک جسد خونین دخترک را در حوالی تپههای شهرک مسعودیه پیدا کرده و موضوع به پلیس اعلام شد.
دخترک با ضربههای چاقو به قتل رسیده بود.
از آنجا که بچهها آخرین بار مقتول را با دختر همسایه دیده بودند، بلافاصله مأموران به سراغ دختر ۱۳ساله رفتند و در بازرسی از خانهشان، گوشی تلفن همراه مقتول پیدا شد.
بدین ترتیب دخترک بازداشت شد و به قتل دوستش اعتراف کرد و گفت: من با مقتول دوست و همبازی بودم، همیشه به او حسادت میکردم، چون خانوادهاش هرچه که او میخواست برایش میخریدند.
بهتازگی فهمیدم پدرش یک تلفن همراه گرانقیمت برایش خریده بود، اما من بهخاطر فقر خانوادهام حتی نمیتوانستم به مدرسه بروم. از روی حسادت تصمیم گرفتم تلفن دوستم را بدزدم، به همین خاطر او را به پشت تپهها کشاندم و با چاقو کشتم و تلفنش را برداشتم.
با اعترافات دختر نوجوان، وی برای بررسی رشد عقلی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان پزشکی قانونی با معاینه وی در گزارشی اعلام کردند: این دختر که متولد سال ۱۳۸۹ است در هنگام ارتکاب جرم به رشد عقلی نرسیده و در کمال رشد عقلی وی شبهه وجود دارد.
بنابراین با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران (ویژه رسیدگی به جرایم اطفال) رفت.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه نماینده دادستان، پس از قرائت کیفرخواست طبق گزارش کارشناسان پزشکی قانونی و مطابق ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی متهم را از مجازات قصاص معاف دانسته و برای او تقاضای مجازات قانونی کرد.
سپس پدر و مادر قربانی درخواست مجازات کردند.
پس از آن متهم ضمن پذیرش اتهام قتل گفت: روز حادثه صدایی مرموز در گوشم پیچید و من را مجبور به قتل کرد. چند باری این صداها را شنیده بودم و به همین خاطر شبها در گوشهایم پنبه میگذاشتم. من فقط میخواستم گوشی دوستم را بگیرم، اما همان صداها مجبورم کردند که او را بکشم.
در پایان جلسه متهم به پرداخت دیه کامل یک زن و ۲ سال نگهداری در کانون اصلاح و تربیت محکوم شد.
دیدگاه ها