نصرتالله تاجیک نوشت: در سال ۱۳۶۶ به دلایل محرمانه که امکان عمومی کردن آن نیست، تصمیم ایران بر این شده بود که با ساکنین شارجهای و امکاناتی که دارند برخورد شود. با اطلاع استانداری هرمزگان از این امر و با کمک آقای هاشمیرفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ از این اقدام جلوگیری و مسوولانی که به جزیره رفته بودند اقدامات خود را نیمه تمام رها کرده و به تهران بازگشتند!
نصرتالله تاجیک در یادداشتی با عنوان «یارگیری بیفایده امارات» در روزنامه اعتماد نوشت: در بخش اول این یادداشت تحت عنوان جزایر سهگانه، شیخ زاید و طعم شیرین نزدیکی به ایران که دیروز منتشر شد با استفاده از چند سند وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات در زمینه تعامل شیخ زاید با ایران در مورد جزایر سهگانه نتیجه گرفتم او از یک طرف به قدرت ایران واقف و خواهان روابط خوب با ایران بود و از طرف دیگر زیر فشار کشورهای تند رو عرب نیز قرار داشت. اما در نهایت او توانست با بازی با کارت تعامل و نزدیکی به ایران برای ایجاد توازن با قدرتهای منطقهای و تثبیت موقعیت خود و کشور تازه تاسیس امارات بهره ببرد و در این زمینه انتقادی هم به سیاست خارجی ایران در آن دوران هست، چرا موضوع سه جزیره با همه مدارک و مستندات حقوقی که بسیاری توسط انگلیس تهیه شدهاند، در هفت سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، استخوان لای زخم نگه داشته شده و ایران نه تنها به تشکیل این کشور کمک کرده بلکه در تثبیت آن نیز موثر بوده است. و در نهایت نتیجه گرفتم قضیه سه جزیره فقط موضوع اماراتی-ایرانی نیست و تابعی از متغیرهای متعدد از جمله عوامل سیاسی، جغرافیایی، ژئوپلیتیکی، موقعیت و اقتدار و قدرت ایران در منطقه و ترس امارات در برابر قدرت و پهنه ژئوپلیتیکی ایران و بازیهای منطقهای و بینالمللی است. با این اوصاف و آنچه در پایین خواهد آمد اگر هر یک از دو کشور به سازوکار بینالمللی یا حمایت کشورها یا اسناد در دست خود بخواهند دل ببندند وقت و منابع خویش را هدر دادهاند.
این موضوعی نیست که دیگران بتوانند آن را حل کنند. هر دو طرف باید واقعبین باشند و به مواضع منطقی و بر اساس واقعیات تاریخی و توافقاتی که قبلا داشتهاند، بازگردند. اتفاقا بعضا هم توافقات خوبی بین دو طرف صورت گرفت که بر اساس مساعی جمیله سوءتفاهم در مورد جزیره ابوموسی رفع و حل و فصل شود. برای شکافتن موضوع نگاهی میکنیم به اتفاقاتی که در زمینه ابوموسی بین دو طرف افتاده است. در سال ۱۳۶۶ به دلایل محرمانه که امکان عمومی کردن آن نیست، تصمیم ایران بر این شده بود که با ساکنین شارجهای و امکاناتی که دارند برخورد شود. با اطلاع استانداری هرمزگان از این امر و با کمک آقای هاشمیرفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ از این اقدام جلوگیری و مسوولانی که به جزیره رفته بودند اقدامات خود را نیمه تمام رها کرده و به تهران بازگشتند!
در سال ۱۳۷۱ مجددا به دلیل اقداماتی که طرف شارجهای در ابوموسی انجام داده و درصدد جابهجایی و جایگزینی جمعیتی بود طرحی در تهران تصویب شده بود که از این کار جلوگیری و از ورود قایق خاطر که بهطور هفتگی برای آوردن آذوقه و مایحتاج ساکنین شارجهای به جزیره میآمد ممانعت به عمل آید. آقای شیخ سلطان حاکم شارجه که روابط حسنهای با مسوولان ایرانی داشت؛ تلاش کرد با تماس با مسوولان موضوع را حل نماید که موفق نمیشود! در این میان شیخ محمد بن زاید که فردی ارتشی و چندان علاقهمند به تعامل با ایران نیست وارد میدان میشود و مشروط به انتقال پرونده از شارجه و راسالخیمه به ابوظبی حاضر میشود موضوع این سه جزیره را به جای دو حاکم دیگر رییس امارات پیگیری کند. یعنی تا این زمان موضوع جزیره ابوموسی بین شارجه و ایران مدیریت میشد و در مورد دو تنب نیز بحث مشترکی با ایران در میان نبود.
اگرچه امارات ادعا میکند از زمان اعاده حاکمیت ایران بر سه جزیره در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱، درست دو روز قبل از تأسیس امارات، پیوسته و با قدرت به اشغال غیرقانونی ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک توسط ایران اعتراض کرده است، اما روش امارات در هفت سال قبل از پیروزی انقلاب خلاف این را نشان میدهد. نه حکام شارجه و راسالخیمه اقدامی کردند و نه رییس امارات شیخ زاید. و از این سال بود که پس از 20 سال سکوت که شکایت لیبی، عراق، الجزایر و یمن از شورای امنیت سازمان ملل در این زمینه به نتیجه نرسید ادعاهای ارضی خود نسبت به سه جزیره ایرانی را از سرگرفت و مدیرکل وزارت خارجه این کشور ادعا کرد که حاکمیت بر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک از دیرباز از آنِ امارات متحده عربی بوده است که خلاف واقع و اسناد در این زمینه است. وزیر خارجه امارات نیز در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۱۹۹۲ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفت: «جزایر تنب و ابوموسی از آغاز تاریخ به امارات تعلق داشتند.» در حالی که تنها ۲۰ سال از تاسیس کشوری با نام امارات متحده عربی میگذشت! از اینجا به بعد همان اتفاقاتی که در زمان شیخ زاید وقوع پیدا کرد، یارگیریها شروع و تسویه حسابهای دنیای عرب با ایران به راه افتاد! و در میان کشورهای عربی که با ایران مشکل داشتند در صف حامیان این ادعای ارضی قرار گرفتند و از آن زمان موضوع ادعای امارات، هرساله در بیانیههای پایانی اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیجفارس و بیانیههای دوجانبه این کشور با همپیمانانش وارد شد. البته سوریه تلاش کرد دو طرف را پای میز مذاکره بکشاند و فاروقالشرع، وزیر خارجه این کشور در سپتامبر ۱۹۹۲ با پیام حافظ اسد به تهران آمد و مجددا در اوایل ژانویه ۱۹۹۳ نیز، عبدالحلیم خدام، معاون رییسجمهور سوریه برای تلطیف روابط ایران و جهان عرب به ایران سفر کرد. اما نه این دو سفر و نه سفر مجدد وزیر خارجه سوریه در ژوییه ۱۹۹۳ به تهران و ابوظبی منجر به هیچ نتیجهای نشد و نهایتا سوریه در اواخر اکتبر ۱۹۹۳ اعلام کرد، در چهارچوب اتحادیه عرب، از ادعاهای امارات متحده عربی حمایت میکند!
روش و زیادهخواهی امارات به گونهای است که حتی یادداشت تفاهم ۱۹۷۱ را هم تحمیلی میداند! و به سفر آقای احمدینژاد رییسجمهور ایران در فروردینماه ۱۳۹۱ به جزیره ابوموسی واکنش نشان داد و آن را «نقض آشکار حاکمیت» خود دانست! البته بین وزارت خارجههای دو کشور در این زمان مذاکراتی در جریان بود که مشکل جزایر بین دو کشور را طبق پیشنهاد ایران و آمادگی دو طرف برای مذاکرات دوجانبه و براساس تفاهم دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت آقای لاریجانی و ولیعهد امارات به صورت مذاکره دو جانبه جلو رود و در یک مقطعی هم اماراتیها برای بیش از یک سال سکوت کردند و برخلاف رویه معمول موضوع جزایر را در نشستهای شورای همکاری خلیجفارس مطرح نمیکردند. با ناتمام ماندن این روند دیپلماتیک اینکه شکل و شمایل مذاکره چگونه باشد و بر چه چیزی مذاکره صورت گیرد ابهامات فراوانی وجود دارد! مخصوصا الان با مشکلات منطقهای و بینالمللی ایران و اینکه موضوع سه جزیره فقط اماراتی- ایرانی نیست و تابعی از متغیرهای متعدد از جمله عوامل سیاسی، جغرافیایی، ژئوپلیتیکی است طبعا به این ابهامات و دور شدن دو طرف از یکدیگر افزوده شده است که در شماره بعد به آن میپردازم. انشاءالله!
نصرتالله تاجیک-اعتماد
دیدگاه ها