باید از سادهسازی و سادهلوحی درباره آنچه در سحر شنبه رخ داد، پرهیز جدی نمود. کوچکنمایی آن واقعه یعنی برخلاف واقعیت بگوییم که رژیم قصد جدی برای ضربه زدن نداشته یا میخواسته به سمت کاهش تنش حرکت کند. درحالی که رژیم واقعا قصد ضربه جدی به رینگ اول پدافند کشور را با دو لایه امنیتی و نظامی داشته و از این ها مهم تر، یک خط قرمز اساسی را که حمله نظامی مستقیم به تهران است،رد کرده.
مصطفی غنی زاده-روزنامه خراسان/باید از سادهسازی و سادهلوحی درباره آنچه در سحر شنبه رخ داد، پرهیز جدی نمود. کوچکنمایی آن واقعه یعنی برخلاف واقعیت بگوییم که رژیم قصد جدی برای ضربه زدن نداشته یا میخواسته به سمت کاهش تنش حرکت کند. درحالی که رژیم واقعا قصد ضربه جدی به رینگ اول پدافند کشور را با دو لایه امنیتی و نظامی داشته و از این ها مهم تر، یک خط قرمز اساسی را که حمله نظامی مستقیم به تهران است،رد کرده. از طرف دیگر بزرگنمایی آن چه در عمل رخ داده هم اشتباه است. از میان بیش از ۶۰ پرتابه، چند دانه برخورد کرده و دروغهای ضربه جدی به اس۳۰۰ها، میکسرها و دیگر سامانههای پدافندی برای ترمیم شکست مفتضحانه بوده است. البته شهادت ۵ نفر (که احتمالا به ۶ نفر افزایش مییابد) و ضربه در پارچین، ابعاد مسئله را پیچیدهتر میکند.
با این حال باید به متغیرهای متضادی توجه کرد که برای سطح و شکل پاسخ، لازم و ضروری است. اولا مسئله اصلی جبهه مقاومت در این لحظه، آتشبس است. از یک طرف رژیم وحشی صرفا زیر فشار است که حاضر به دست کشیدن از جنایت خواهد بود اما از طرف دیگر، باید ابزارها و اهرمهایی برای مذاکرات دوحه ایجاد کرد و بهانه را از آمریکایِ در آستانه انتخابات گرفت.
متغیر دیگر سطح و شکل پاسخ است. رژیم به سطح نظامی حمله کرده است. چند علت ممکن است دخیل بوده باشد. اولا حمله رژیم به سطح زیرساختی یا هستهای ایران به معنای پاسخ شدید ایران به همین سطح در سرزمینهای اشغالی بوده که طبیعتا با موفقیت شگرف وعده صادق۲، به معنای ضربه عمیق به رژیم بوده است. ثانیا رژیم میداند که چه ترامپ رای بیاورد، چه هریس، زمان ۷۰ روزهای را باید با دولت بایدن سر کند. گرچه بایدن نمیتواند در مسیری متضاد خواسته دیپاستیت آمریکا کاری را انجام بدهد اما حتما میتواند سختگیریهایی به رژیم بکند که در صحنه جنگ موثر باشد. به ویژه آن که رژیم که قصد و توان ضربه به زیرساخت ایرانی در مرحله قبلی را نداشته، همان را به آمریکا فروخته و تاد و انواع حمایتها را از آن گرفته است. حالا این سوال طرف ایرانی است که وارد سطح بعدی منازعه برای زیرساخت بشود یا نشود. طبیعتا امکان مقابله با تمام پرتابههای دشمن وجود ندارد و دریافت ضربه در این زمینه منطقی خواهد بود حتی اگر بازهم پدافند همین قدر موفق و ویژه عمل کند.
موضوع دیگر، فهم ما از وضعیت رژیم است. اگر فکر کنیم که رژیم در جنگ حیات و ممات است، تفسیر ما از اقدامات او متفاوت خواهد بود. رژیم در این وضعیت به دنبال افزایش تنش نیست، بلکه صرفا قصد دارد خطوط استراتژیکی را برای حفظ حیات خود ترسیم کند، لذا در ادامه حمله دیگری به سمت ایران نخواهد داشت اما اگر این طور تفسیر کنیم که رژیم دیگر به دنبال جنگ حیاتی نیست، بلکه قصد غلبه دارد، باید یقین کنیم که این تازه اول کار است و هدفش این است که پس از تضعیف حزبا... به سراغ ایران بیاید و حمله به پدافند هم برای صاف کردن جاده حملات بعدی انجام شده است. برای هرکدام از این تفاسیر، مستندات قوی وجود دارد که از حوصله و اندازه این متن خارج است. متغیرهای دیگری مانند انتخابات آمریکا (که واقعا مهم است و میتواند در میان اصول استکباری آمریکا برخی تفاوتهای اجرایی مهم را شامل شود) هم وجود دارد. این ها متغیرهایی است که در پاسخ، اثرگذار است.
خلاصه این که باید از سادهسازی موضوع مانند آن چه مجریان صداوسیما و برخی توئیتریها انجام میدهند، به شدت پرهیز کرد. موضوع بسیار پیچیده است و بسیاری از متغیرها در اطلاع ما نیست، لذا هر آن چه را به ذهن رسید، نباید در فضای مجازی به ویژه ایتا منتشر کرد. همچنین باید توجه داشت که مطالبه رهبر معظم انقلاب درباره حمله به خطای محاسباتی دشمن را شاید بتوان از طریق راههایی غیر از موشک پاسخ داد. ایجاد زمین جدید درگیری یا پاسخ در عقبه دشمن، میتواند ضربه موثرتر و عمیقتری به دشمن بزند. ابزارها را باید گسترش داد تا دشمن در جایی که محاسبه نکرده، ضربه بخورد.
دیدگاه ها