پیروزیهای پر گل بارسا با مربیگری هانسی فلیک، آن هم با سبک جالب و پرریسکی از ضدتاکتیک، خبر از ظهور یک تئوریسین تازه در دنیای فوتبال میدهد؛ به این بهانه سراغ مربیان صاحبسبکی رفتیم که هر کدام در تکامل فوتبال گامهای بزرگی برداشتند
سید مصطفی صابری- روزنامه خراسان/این روزها دور دورِ مربیان جوان در فوتبال است؛ از ناگلزمن و کمپانی تا آلونسو. اما در بین همه این نامها، طی چند ماه اخیر یک مربی ۵۹ ساله توجه زیادی را به خود جلب کرده یعنی هانسی فلیک. مربی که جوان نیست؛ اما بعد از سالها دستیار بودن، چند سالی است که نفر اول نیمکت بایرن، تیم ملی آلمان و حالا بارسا شده و نگاههای زیادی را به خود جلب کرده. او ظرف مدت کوتاهی در بارسا هم بایرن را ۴ تایی کرد هم رئال را. فلیک درحالی بارسا را به صدر جدول لالیگا چسبانده که تیمش از ۱۱ بازی و ۳۳ امتیاز ممکن ۳۰ امتیاز گرفته و از قضا در لیگ قهرمانان اروپا هم حسابی میتازد. اما مهمتر از نتیجه، سبک جالب بازی تیم اوست. آنها در الکلاسیکو رئالی را با ۴ گل شکست دادند که ۴ نفر از ۵ فوتبالیست برتر سال ۲۰۲۴ را در ترکیب داشت. حضور همزمان امباپه، رودریگو،بلینگام و وینیسیوس برای هر تیمی ترسناک است؛ اما تیم فلیک که در مرکز دفاعش یک مدافع ۱۷ ساله حضور داشت با سبک جالب آفسایدگیری که مقابل مهاجمان سرعتی بسیار پرریسک است، حریف را خلع سلاح کرد و بعد هم به راحتی با پاسهای سریع و انفجاری، پرس از بالا و قدرت در پسگیری مالکیت، تیم پرستاره آنجلوتی را با ۴ گل شکست داد. شاید هنوز زود باشد که بگوییم فلیک حتماً سبک خودش را ارتقا داده و نوع خاصی از فوتبال را ارائه میکند. اما به بهانه این تجربه درخشان میتوان مروری داشت بر نامهایی که طی چند دهه اخیر دنیای فوتبال را به روشهای مختلف دگرگون کردند؛ با ما باشید.
گواردیولا آقای تیکیتاکا
پپ گواردیولا نابغهای است که دنیای فوتبال را طی یکی دو دهه اخیر تحت تاثیر قرار داده است. اگر بخواهیم سبک او را بشناسیم، باید به خیلی سال قبلتر برگردیم. از رینوس میشل سرمربی هلند رویایی در دهه ۷۰ میلادی شروع کنیم که فوتبال جمعی، شناور و نوع جذابی از ۳-۳-۴ را ارائه کرد؛ سبکی که شاگردش یعنی کرایوف بعدها در بارسا ارتقایش داد و حتی با شعار «بگیر و پاس بده» فلسفه آکادمی لاماسیا شد که فوتبالیستهای جوانی چون یامال را به دنیای امروز معرفی کرده است. کرایوف که در بارسا مربی گواردیولای جوان بود، این فلسفه را در ذهن پپ که هافبکی سادهباز بود، جا انداخت. پپ بعدها با سرعتی عجیب پلههای ترقی را طی کرد و کمتر از ۴۰ سال داشت که یک بارسای رویایی را پایهگذاری کرد. ژاوی، اینیستا و مسی در تیم او با استفادهای متفاوت از فضا، پاسهای تکراری تا باز شدن بلوک دفاعی رقیب، حمل توپ برای تغییر فضا نه دریبل، استفاده بهینه و با برنامه از مالکیت و... نابغهای تازه را به دنیای مربیگری معرفی کردند که بعدها بایرن و سیتی را هم دگرگون کرد. در تیم او پستها آن نقش کلاسیک را ندارند. البته که پپ گاهی اسیر نبوغ میشود و تغییرات عجیبی که در تیم میدهد مثل فینال لیگ قهرمانان مقابل چلسی، روند تیم را خراب میکند. اما ذهنهای خلاق این ویژگی را دارند که از آفرینش چیزهای تازه لذت میبرند و پپ در این زمینه ویژه است.
کارلو آنجلوتی سلطان قهرمانیها
مربیان ایتالیایی را با فوتبالی دفاعی میشناسیم، اما آنجلوتی با چهره یخی و خونسردش که همیشه یک ابرو را به بالا میاندازد و در حال جویدن آدامس است، گوشه زمین کارهای عجیبی میکند. آخرین فصل بنزما در رئال همراه با کامبکهای دیوانهواری در لیگ قهرمانان بود که دامن تیمهای مدعی را گرفت. او در زمان حضور بنزما که مهاجم نوک کلاسیک بود یک ۳-۳-۴ زیبا، روان و با ذهنیت برنده ارائه میداد که هیچ کدام از اجزایش آنچنان تازه نبود؛ اما آنچه آنجلوتی را متمایز میکرد، ارائه همان روشهای قدیمی در حد کمال بود. آنجلوتی سلطان قهرمانیها به ویژه در لیگ قهرمانان است و همین نشان میدهد هانسی فلیک چه مربی بزرگی است که توانسته مچ کارلو را بخواباند.
فرگوسن برترین تاریخ
وقتی فوتبال را مجموعهای از تاکتیکها برای پیروزی در مستطیل سبز بدانیم آلکس فرگوسن نتایج خوب زیادی کسب و تیمش فوتبال بینظیری ارائه کرده اما صاحبسبک ویژهای نبوده است. او با درکی از رقبا و داشتههایش، تیمی را برای پیروزی به زمین فرستاده، استمرار داشته و نتایج جذاب گرفته اما اگر عناصری مثل مدیریت، سازمان و کاریزما را در فوتبال موثر بدانیم اینجاست که فرگوسن برترین تاریخ در دنیای مربیگری میشود چون دنیای این ورزش را خارج از مستطیل سبز برد؛ او یک مدیر تمام عیار برای تیمش بود؛ چند دهه بهنوعی مدیر ورزشی تیم بود؛ آکادمی تیمهای پایه، کمپ تمرین، خریدهای قبل از فصل و ترمیم تیم در نیم فصل را شخصاً بهعهده میگرفت و حتی به موضوع چمن، دوش و خیلی چیزهای بهظاهر جزئی ورود میکرد. او یک مدیر ذاتی و کاریزماتیک بود که توانست منچستری را که این روزها حالش به شدت بد است، به سروری در فوتبال جزیره و اروپا برساند. او مربی بود که حتی فوقستارههایی چون بکام اجازه انتخاب مدل مو بدون تایید او را نداشتند. در دنیایی که نقشها تخصصی شده و کار گروهی جور دیگری است امثال فرگوسن را نمیتوان پیدا کرد و از ابعاد متنوعشان لذت برد. اما او با همه این کارها هویتی به منچستریونایتد داد که با نام خود او گره خورده است. شاید آرسن ونگر برای آرسنال بهنوعی شبیه همین نقش را داشت اما حالا مربیان صرفاً فهرستی از تقاضا درباره زیرساخت و بازیکن را به باشگاه میدهند و نقششان محدود به رختکن میشود. حالا حتی مدیررسانهای یک تیم میتواند برای مربی بزرگ باشگاه تعیین تکلیف کند چون برونداد رفتارها اهمیت متفاوتی نسبت به گذشته دارند.
دیدگاه ها