شرمندگی سینما و تلویزیون مقابل مسائل اجتماعی

1403/08/22 10:20
کد خبر: 7818
کد نویسنده: 8
شرمندگی سینما و تلویزیون مقابل مسائل اجتماعی

فیلم‌‌های روی پرده سینماها را مرور می‌‌کنیم، بهترین سئانس‌‌ها و سالن‌‌ها در اختیار فیلم‌‌های کمدی است که از قضا مبتنی بر موقعیت‌‌های هوشمندانه و شوخی‌‌های رندانه هم نمی‌‌خندانند و طی سال‌‌ها هرکدام خط قرمزی‌‌تر پرفروش‌‌تر. تلویزیون را نگاه می‌‌کنیم؛ در کل انگار جهانش با زمانه و زندگی ما متفاوت است.

سیدمصطفی صابری - روزنامه خراسان/شبکه نمایش خانگی یا درام‌‌هایش در ویلاهای لوکس و لاکچری روایت می‌‌شود؛ یا تصویری که از حاشیه شهرها و باندهای خلافکاری دارد، پر است از اغراق تا جذاب‌‌تر باشد. البته که کمدی لازم داریم، کاملاً واضح است در این روزها که مردم باید بیشتر از هر وقتی سرگرم باشند انتخاب‌‌شان در سینما و نمایش خانگی چنین آثاری باشد تا کمی فارغ از روزمرگی‌‌ها در دنیای دیگری سیر کنند. اما اگر قرار باشد تمام آثار ما از ذائقه مخاطب تاثیر بگیرند، چه وقتی قرار است توجه جامعه را به مسائل مهم‌‌تری جلب کنیم؟ هرچند این مسیری که سینما و نمایش خانگی ما، به‌‌ویژه سینما طی کرده گاهی دست خودش هم نبوده و کار به اشکال مختلف به جایی رسیده که کیانوش عیاری هم برود دنبال پژمان جمشیدی تا کمدی بسازد و در این مسیر نباید فقط هنرمندان را مقصر دانست. اما اصل ماجرا این است که مسائل اجتماعی، چه جایی در سینما و سریال‌‌های ما اعم از تلویزیونی و نمایش خانگی دارد؟ همین اکران ۱۴۰۳ شاهدی بر ماجراست، از بین ۵ فیلم پرفروش ۴ فیلم کمدی هستند، از ۱۰ فیلم اول هم تقریباً و با کمی اغماض ۸ کمدی داریم. کل فروش ۱۴۰۲ را هم که بررسی کنیم از بین ۱۰ فیلم پرفروش، ۹ فیلم کمدی داشتیم. خب طبیعی است که کمدی باید بیشتر بفروشد؛ به این‌‌که چرا تنوع ژانر نداریم هم کاری نداریم؛ اما مسئله این است که کمدی‌‌های ما دیگر از جنس آثار دغدغه‌‌مند و نزدیک به زندگی مردم مثل «اجاره‌‌نشین‌‌ها» و «مهمان مامان» نیستند؛ خیلی از فیلم‌‌های غیرکمدی هم در ظاهر موضوعات اجتماعی دارند اما اساساً نگاه‌‌شان اجتماعی نیست. با این حساب اگر قرار باشد معدود فیلم‌‌هایی که نیم‌‌نگاهی درست به جامعه دارند هم دیده نشوند پس طبیعتاً اثرگذاری لازم را هم ندارند تا به مسئولان هشدار دهند یا توجه مردم را به یک موضوع جلب کنند. چالش دیگر این است که اساساً ساخت هر اثری با اتمسفر اجتماعی هم منجر به دیده شدن مسئله اجتماعی نمی‌‌شود. مسئله اجتماعی در هر زمان تعریف و با بیانی دقیق‌‌تر مصادیق خاص خودش را دارد؛ پس نمی‌‌توان با ایده‌‌های قدیمی و فقط عناصر امروزی اثر اجتماعی ساخت. مسئله اجتماعی در مسیر رشد یک جامعه بین وضع موجود و مطلوب قرار گرفته، مسائلی که جز با عبور از آن‌‌ها امکان پیش بردن جامعه در همه ابعاد نیست وگرنه جامعه شبیه اندامی بدقواره می‌‌شود که برخی اعضا بزرگ و برخی کوچک هستند. شاخصه مسئله اجتماعی فراگیر بودن است؛ یعنی برای بیشتر جامعه ملموس باشد و حتی اتفاق نظری بین نخبگان و افکار عمومی روی آن حس شود؛ با این ویژگی می‌‌بینیم بسیاری از فیلم‌‌های سینمایی و سریال‌‌های تلویزیونی یا شبکه خانگی هیچ نسبتی با مسائل اجتماعی اصلی ندارند. توجه اغراق شده به برخی خرده‌فرهنگ‌‌ها و چالش‌‌هایی که با زندگی اجتماعی دارند بد نیست؛ اما کارکرد کلانی ندارد تا با ایجاد توجه نخبگان، مسئولان و مردم، به مرور زمینه عبور از یک مسئله را فراهم کند. چنین آثاری در بهترین حالت می‌‌توانند مسائل یک طبقه یا بخشی از جامعه را خوب منعکس کنند. مسئله اجتماعی غیر از ملموس بودن، در چالش و برهم‌‌کنش اجتماعی با ارزش‌‌ها یا سبک‌‌زندگی پذیرفته شده بخش قابل توجهی از مردم جامعه است؛ گاهی هم مانع یا تهدید آن زندگی مطلوب است که آن بخش قابل توجه دنبال تجربه‌‌اش هستند، پس غیر از آن‌‌که واحد تحلیل یک اثر اجتماعی که با مسائل کار دارد باید جامعه باشد؛ نوع و کیفیت تقابل آن مسئله که محوریت یک اثر را دارد با جامعه هم موضوعیت دارد تا بگوییم فیلم یا سریالی درباره مسائل اجتماعی ساخته شده است. این‌‌که از هر تغییری در جامعه که تا حدی برآیند گروه‌‌ها، نسل‌‌ها و طبقات مختلف است نگران شویم و با زبانی عاری از هنر و بیانی گل‌‌درشت و نصیحت‌‌گونه با آن تغییرات مواجه شویم از جنس تحلیل و پیشگیری از مسائل اجتماعی نیست و صرفاً واکنشی است هیجانی به تغییری کوچک در جامعه که به‌‌طور معمول اگر با شاخص‌‌های کلان در تضاد باشد خود جامعه آن را پس می‌‌زند و اگر تبدیل به هنجار شود هم نمی‌‌توان با یک سریال تلویزیونی و چند میزگرد آن را حل کرد. میزان اثرگذاری سریال‌های تلویزیون از همین ناحیه ضربه خورده و پایین آمده است. از طرفی نبود درک درست از جامعه، ارزش‌‌ها و رویاهایش هم باعث شده خیلی از فیلم‌‌های سینمایی چیزی جز یکسری ژست روشنفکری نباشند که مختصات واقعی جامعه ایران و مقدورات تغییر را نمی‌‌شناسند. فیلم‌‌هایی که مشخص است عوامل‌‌شان پا را از شمال‌‌شهر کلان‌شهرها فراتر نگذاشتند و ریشه مسائل اجتماعی را نمی‌‌شناسند و شبیه بیانیه‌‌های اجتماعی طبقه‌‌ای خاص هستند. سینما و سریال‌‌های ما غیر از بیان زمینه‌‌های مسائل اجتماعی در بیان پیامدها هم ناموفق هستند و جز آفت‌‌های اقتصادی مسائلی چون اعتیاد یا نتایج خانوادگی مسائلی چون قصاص، در کشف موضوع، بیان ریشه‌‌ها و تبعات برآیند موفقی ندارند. فیلم خوب کم ساخته می‌‌شود، چون دردسر زیادی دارد؛ اگر ساخته شود بعد از جرح و تعدیل، آن‌‌چنان فروش نمی‌‌رود و شاید حق طبیعی عوامل سینما باشد یا اثر مخاطب‌‌پسند تولید کنند یا فیلم و سریال سفارشی. برای همین این چرخه مدام ادامه دارد و هربار نسبت دنیای فیلم و سریال ما با مسائل اجتماعی واقعی کمرنگ‌‌تر می‌‌شود. البته که قرار نیست بار بیان و حل تمام مشکلات به‌‌دوش سینما، تلویزیون و نمایش خانگی باشد؛ اما انتظار زیادی نیست که نقش‌‌شان را هم درست ایفا کنند. وگرنه بدیهی است که جامعه فیلم موزیکال کودک می‌‌خواهد؛ بیشتر اوقات کمدی لازم دارد، حتی خیلی وقت‌‌ها اثر سفارشی و... اما اگر همه‌‌چیز به این موارد خلاصه شود، آن وقت است که آرام آرام مسائل اجتماعی که نادیده گرفته شده بودند تحولاتی را ایجاد می‌‌کنند که مثل یک بهمن بزرگ، مقابله با آن از اراده فرد خارج است و فرصت‌‌های طلایی برای مقابله جمعی با آن‌‌ها هم از بین رفته است. 

دیدگاه ها

ایمیل شما در معرض نمایش قرار نمی‌گیرد