هادی حجازیفر با بازیهای چندلایهاش نشان داده که کمدی فقط به خندههای بلند ختم نمیشود و حتی میتواند در زیرپوست نقشهای غیرکمدی هم جریان داشته باشد
هادی حجازیفر یکی از مهمترین استعدادهای بازیگری دهه اخیر کشورمان است. او به طور رسمی با یکی از شاهنقشهای سینمای ایران، یعنی نقش شهید احمد متوسلیان در فیلم تحسینشده «ایستاده در غبار»، به سینمای ایران معرفی شد و خیلی زود تواناییهایش را به اثبات رساند تا بتواند نقشهای بعدی خود را با آزادی عمل بیشتری جلوی دوربین ببرد. حجازیفر در طول این سالها، نقشهای مختلفی را پذیرفته و اغلب به شکل آبرومندی آنها را اجرا کرده است. به بهانه اکران «صبحانه با زرافهها»، مروری داریم بر وجود کمدی پنهان و آشکار در بازی حجازیفر.
موفقیت در فیلم و سریالهای کمدی
تا پیش از «صبحانه با زرافهها» که اخیرا مورد توجه قرار گرفته، چهار اثر کمدی در کارنامه هادی حجازیفر به چشم میخورد: فیلمهای «ژن خوک» و «کاتیوشا»، سریالهای «دوپینگ» و «زیرخاکی». اگر «صبحانه با زرافهها» و «زیرخاکی»را کنار بگذاریم، سطح کیفی بقیه آثار کمدی که حجازیفر در آنها ایفای نقش کرده، چندان بالا نبوده، اما اجرای این بازیگر به نقطهقوت آنها مبدل شده است. «دوپینگ» سریال تلویزیونی درجه یک و ماندگاری نبود، اما حجازیفر در نقش مردی سادهدل، توانست برای اولین بار در نقشی مسنتر از سن واقعی خودش، حضور گرمی داشته باشد. نقش این هنرپیشه در قامت «خلیل کاتیوشا» در فیلم «کاتیوشا» نیز تلاشی برای بازسازی یک شخصیت متحجر و قرار گرفتنش در موقعیتهای غیرقابلهضم بود که میتوان گفت حجازیفر این تضاد را بامزه ارائه کرده است. بازی حجازیفر در سریال موفق و پرمخاطب «زیرخاکی» نیز اگرچه در برخی موارد تحتالشعاع محبوبیت و طنازی پژمان جمشیدی قرار میگرفت، اما او توانست نقش یک «وردست کمدین» را به خوبی ایفا کند و بیشتر تلاش کرد تا به پژمان جمشیدی پاس گل بدهد. او ضمن پرهیز از خودنماییهای خارج از قاعده، به اندازه کافی بامزه بود.
کمدی زیرپوستی
هادی حجازیفر در برخی از فیلمهای جدی و بعضا تلخ، یک کمدی کنترلشده را به نقش اضافه کرده است که بعید به نظر میرسد کاملا بر اساس فیلمنامه بوده باشد و احتمالا بخشی از آن حاصل خلاقیت شخص بازیگر است. او در «دوزیست»، کاراکتری به ظاهر ابله را جلوی دوربین برد و آنقدر باورپذیر ظاهر شد که توانست اکثر مخاطبان را در پایان فیلم غافلگیر کند. اما تبحر این بازیگر در نقش کمال در دو قسمت از «ماجرای نیمروز» و همچنین «موسی» در «لاتاری»، بر مبنای شوخی با یک شخصیت آرمانگرا، شکل گرفته بود که اثر انگشت بازیگر نیز در آن به وضوح مشاهده میشود. غلیظ کردن لهجه و همچنین اضافه کردن یک رگه عصبیمزاج به این دو شخصیت در سه فیلم مورد بحث، لحظات بامزهای را در دل سیاهترین سکانسها رقم میزند. لحن بازیگری حجازیفر در رنگآمیزی این سه نقش، بر مبنای ایجاد کمدی از دل تعارض مستتر در فضای رسمی و غیررسمی، شکل میگیرد و ضدضرب جذابی را در لحظات بحرانی ایجاد میکند.
شیرینی «دکتر» در
«صبحانه با زرافهها»
از همان نخستین فیلمهایی که هادی حجازیفر بازی کرد، میشد حدس زد که او میتواند در عرصه کمدی هم موفق باشد. حالا در «صبحانه با زرافهها»، همه شرایط فراهم شده تا یک نقشآفرینی شاخص کمدی از حجازیفر روی پرده سینما برود. این بازیگر در نقش یک دکتر عیاش، با تسلط ویژه بر بدن و چهرهاش، توانسته لحظات ویژهای را در این فیلم خلق کند. روند فیلمنامه «صبحانه با زرافهها»، از زمان ورود هادی حجازیفر یک مرحله ارتقا مییابد و بی خیالی جذابی که در شخصیت او تنیده شده، «دکتر» را برای مخاطب شیرینتر جلوه میدهد. مهمترین کاری که حجازیفر در این فیلم انجام میدهد، این است که با تمام بیخیالیهایش، به شخصیت اثرگذار فیلم تبدیل میشود. این یک دستاورد ویژه برای هادی حجازیفر محسوب میشود که میتواند دقایق متمادی بخنداند و سپس دفعتا در یکی از مهمترین سکانسهای فیلم که رنگ و بوی تراژیک به خودش میگیرد، در یک فضای پر از اندوه، بازی را عوض کند و دوباره به ریل قبلی بازگرداند.
دیدگاه ها