گفت و گوی خراسان با محمدعلی جعفری، نویسنده کتاب«جاده کالیفرنیا» که سفر پرمخاطره اش به جنوب لبنان ۸روز پس از «طوفان الاقصی» را روایت کرده است.
محمد بهبودینیا- روزنامه خراسان/ از جان که عزیزتر نداریم، اما گاهی برای نوشتن باید خطر کرد. باید بیخیال سختی و مرزها شد و دل را به جاده زد و رفت و دید و نوشت. شاید این چند جمله در نظرتان شعاری باشد اما سفرنامه نویسی و مستندنگاری چیزی جز همین ها نیست.محمدعلی جعفری نویسنده جوانی است که علاوه بر نوشتن داستان، چند سالی است به نوشتن سفرنامهها و مستندنگاری نیز مشغول است؛ آن هم مستندنگاری در فضای جنگ. او چند سال پیش کتاب «جاده یوتیوب» را نوشت که روایتی جادهای محسوب میشود و خواننده را با فضای اعزام مدافعان حرم به دمشق آشنا میکند. این اثر، هم دربردارنده موقعیتهای طنز است و هم برشهایی جدی و اندوهناک. اوج داستان اما آنجاست که راوی با کمین تروریستها مواجه میشود.اوبه تازگی نیز سفرنامهای خواندنی با نام «جاده کالیفرنیا» نوشته که توسط انتشارات سوره مهر راهی بازار شده است. همین ابتدا باید بگوییم این سفرنامه فضایی متفاوت با سفرنامههای دیگر دارد که فقط به معرفی شهرها، انسانها و فرهنگها میپردازند. شما به عنوان خواننده قرار است با نویسندهای همقدم شوید که در اوج جریانها و نبردهای مربوط به طوفان الاقصی به لبنان سفر کرده و تا جایی که توانسته پیش رفته تا از مردم فلسطین بنویسد. اما وقتی به در بسته میخورد، در جنوب لبنان میماند و همانجا به سراغ سوژههای بکری میرود . یکی از آنها صحبت با افرادی است که در زمان حضور شهید چمران در لبنان یا با او همرزم بودهاند یا خاطرات مشترکی دارند.این سفرنامهها علاوه بر تولید اثری خواندنی، از نظر مستندنگاری رخدادهای مختلف، دارای اهمیت بالایی است. کتاب «جاده کالیفرنیا» اگرچه به تازگی منتشر شده اما به دلیل حملات پیوسته اسرائیل به فلسطین و بخش هایی از لبنان در چندماه گذشته، الان که مطلب را می خوانید بسیاری از شخصیتهایی که نویسنده کتاب با آنها مصاحبه کرده، دیگر در جهان ما نیستند. همین یک دلیل برای اثبات اهمیت سفرنامهنویسی و ثبت تاریخ، کافی است. در ادامه گفت وگو با محمدعلی جعفری را میخوانید.
•جرقه اولیه ایده «جاده کالیفرنیا» دقیقا چه زمانی و چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟ آیا عملیات طوفانالاقصی تنها عامل محرک بود یا پیش از آن نیز به این موضوع فکر میکردید؟
روزهای ابتدایی عملیات طوفان الاقصی و اتفاقاتی که در غزه درحال رخ دادن بود، برای من این دغدغه را به وجود آورد که روایتی نزدیک از این اتفاقات داشته باشم. بازتاب اطلاعات کلیشهای و پرداختن به موضوعات مهم از یک زاویه دید تکراری، مرا به این فکر انداخت که باید این رخدادها را به صورت متفاوتتر روایت کنم. از آنجایی که رسیدن به غزه امکانپذیر نبود، نزدیکترین محل به غزه را انتخاب کردم و به جنوب لبنان رفتم. آن روزها احتمال زیادی وجود داشت که حزبا... لبنان هم وارد جنگ با اسرائیل شود. هنوز هشت روز از عملیات طوفان الاقصی بیشتر نگذشته بود که با هزینه شخصی خودم و به عنوان یک مسافر به بیروت رفتم و بعد از آن راهی جنوب لبنان شدم. روایتی که در کتاب «جاده کالیفرنیا» میخوانید، حاصل ۲۵ روز حضور من در جنوب لبنان است.
• چرا نام «جاده کالیفرنیا» را برای این سفرنامه انتخاب کردید، در حالی که داستان در لبنان روایت میشود؟ آیا این نامگذاری حاوی لایههای پنهان و استعاری است؟
این نام از دل خط روایتها و مصاحبههایی بیرون آمده که در طول این بیست و پنج روز دیده و شنیدهام. اجازه بدهید به این سؤال، پاسخ ندهم و لذتش را برای خواننده باقی بگذارم.
• شما در این کتاب به سراغ افراد و مکانهایی رفتهاید که کمتر در سفرنامههای دیگر به آنها پرداخته شده است. چه معیاری برای انتخاب این سوژهها داشتید؟
موضوع مصاحبهها در این کتاب، خط روایتی است که به دنبال بیان ناگفتههای فلسطینیها و مردم لبنان و جبهه مقاومت در جنگ با اسرائیل بود. از طرفی به دنبال پیدا کردن افرادی بودم که توسط شهید چمران در لبنان آموزشهای چریکی دیده بودند. در جنوب لبنان روستاهایی بود که یک بار توسط اسرائیل غصب شده بود و... من سعی داشتم خاطراتی از ساکنان این روستاها را نیز روایت کنم.
•در سفر به جنوب لبنان به اردوگاه آوارگان فلسطینی سر زدهاید و با کسانی که طعم اسارت در زندانهای اسرائیل را چشیدهاند، گفت و گو کردهاید. این دیدارها چه تأثیری بر شما گذاشت و چه تصویری از زندگی و مقاومت مردم فلسطین برای شما ترسیم کرد؟
من برای دست یافتن به روایتهای بکرتر به اردوگاههایی در جنوب لبنان سر زدم که کمتر ایرانی تا امروز توانسته وارد این محلها شود. به دلیل امنیتی و خطرناک بودن این فضاها، باید به صورت ناشناس به همراه یکی از اهالی جنوب لبنان به این اردوگاهها میرفتم و با آوارگان فلسطینی گفتوگو میکردم. در بخشی از این کتاب، اتمسفر عجیب این اردوگاه را در کنار معماری آن و همچنین وضعیت مردم ساکن در آن روایت کردهام. این کتاب روایت سفر است. سعی کردهام از ظرفیتها و تکنیکهای داستانی تا حدی که به واقعیت موضوعات لطمه نخورد، استفاده کنم. این کتاب مستندنگاری است که با تکیه به تکنیکهای داستانی نوشتهام.
• برای افرادی که به سفرنامهنویسی علاقهمندند، چه توصیههایی دارید؟
برای سفرنامهنویسی، صحنهپردازی از اهمیت بالایی برخوردار است، چون نوع روایت در سفرنامه با داستاننویسی تفاوتهای زیادی دارد. دیالوگنویسی و توجه عمیق به لحن آدمهایی که در طول سفر با آنها مواجه میشویم و انتخاب نوع روایت نیز از تکنیکهای دارای اهمیت بالاست.
• در بخشی از کتاب به سراغ دوستان و همرزمان دکتر چمران رفتهاید. به صورت خاص از دوستان و همرزمان دکتر چمران کدامها را دیدهاید و چه نکاتی در سخنان آنها برایتان جالب توجه و ناشنیده بود؟
شهید چمران یکی دو عکس معروف دارد که در جبل عامل گرفته شده است. در یکی از عکسها شهید چمران میان تعدادی از کودکانی حضور دارد که همگی در اطراف او به خواب فرو رفتهاند. من چند نفر از این بچهها را پیدا کردم که در حال حاضر ۶۰ ساله هستند. شنیدن خاطرات این افراد برای من جذابیت زیادی داشت و ناشنیدههای زیادی از سخنان آنها را در کتاب آوردهام. در قدم بعدی به سراغ تعدادی از همرزمان شهید چمران رفتم. نکته جالب توجه برای من، ریزبینی شهید چمران در طراحی و اجرای عملیاتهای چریکی بود. تمامی این صحبتها برای من سرشار از ناگفتهها و ناشنیدهها بود که سعی کردهام به بهترین شکل آنها را در کتاب روایت کنم.
دیدگاه ها