
استیضاح همتی از منصب وزارت اقتصاد، یک فرصت مجدد به پزشکیان است است که تشتت در تیم اقتصادی را تداوم دهد یا جریانی را انتخاب کند که بتواند مسیری جدید را برای دولت بپیماید
مصطفی غنی زاده _ روزنامه خراسان/
استیضاح و برکناری همتی از منصب وزارت اقتصاد، یک فرصت مجدد به آقای پزشکیان برای معنادهی دوباره به دولت چهاردهم است. آقای همتی، نماینده نگرشِ امید به مذاکره بود و نامهای مبتنی بر لزوم مذاکره برای برونرفت از وضعیت کنونی را به مقامات عالی کشور نوشته بود. او حالا حذف شده و دست فرمانی که او و برخی دیگر از اعضای دولت داشتند نیز در عمل به بنبست خشونت ترامپ خورده است. سوال این جاست که آیا آقای پزشکیان، دوباره همان مسیر و دستفرمان را برای ادامه مسیر انتخاب خواهد کرد و فردی دیگر از همان اردوگاه فکری را انتخاب کند و بنبست فعلی را تداوم بخشد، یا این که مسیر خود را تغییر دهد و نگرشی جدید همراه با معنای جدید را برای دولت خود برگزیند.
ما میدانیم که دولت چهاردهم با مشکل معنادهی برای خود مواجه بوده است. وفاق بیشتر از آن که محتوا باشد، یک ظرف برای همکاری و انسجام بین قوا بوده و مذاکره و تعامل هم که کار نمیکند. همچنین ما میدانیم که طبق نظرسنجیهای معتبر در ماههای اول دولت، مردم بیشتر از آن که نگاه مذاکراتی به آقای پزشکیان داشته باشند، نگاه از بین برنده نابرابری، تبعیض و فقر به او داشتهاند. همچنین ما میدانیم که برخی از اعضای دولت در همین وضعیت کنونی، نگرشهای چپ میانه به معنای سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی دارند. این چپ به معنای اصلاحطلبی و آنچه در دهه ۶۰ و ۷۰مرسوم بوده نیست و دارای معانی جدیدتری فارغ از امر سیاسی صرف است. آقای میدری یکی از نمونههای اصلی این نوع نگاه به امر اجتماعی است. از طرف دیگر میدانیم که دولت آقای پزشکیان فاقد یک رهبر در امور اقتصادی است و تیم ایشان عموما به صورت فردی و بخشی اقدامات خود را پیش میبرند.
اما مهم ترین موضوع، همان فقدان معنای دولت است. دولت پزشکیان را باید چه نامید؟ هدف گذاری آن را باید چه دانست؟ چه چیزی هسته اصلی این دولت برای یکپارچهسازی اقدامات وزرای مختلف است؟ آنچه برای مردم، به عنوان تفسیر از این دولت برداشت میشود چیست و چه خواهد بود؟ این سوالات اساسی است که آقای پزشکیان را به رئیسجمهور موفق یا شکست خورده تبدیل میکند؛ چراکه بدون پاسخ واضح به این ها، امکان یکپارچه کردن اقدامات، انسجام درونی دولت و اولویتگذاری برای اهداف میسر نخواهد بود و در نتیجه هیچ هدفی به دست نخواهد آمد.
از آن جایی که آقای پزشکیان نگرشی چپ در امر سیاست گذاری اجتماعی داشته و بخشی از دولتش هم چنین نگرشی را داشته و دارند، شاید انتخاب یک رهبر و راهبر اقتصادی با همین نگرش چپ، بتواند این معنای لازم برای دولت چهاردهم را تولید کند. البته منظور از نگرش چپ، باید از گیرودار برخی نگاههای سنتی مربوط به دهههای ۷۰ میلادی به قبل، فارغ باشد و اتفاقا شامل چپِ توسعهگرایی باشد که هم به امر اجتماعی توجه ویژه دارد و هم پیشرفت و توسعه اقتصادی را مدنظر قرار میدهد. اتفاقا این نوع نگرش چپ در درون علم اقتصاد، پایگاهی مستحکم با عنوان اقتصاد نهادگرا دارد که در ایران نیز توسط چند استاد شناخته شده، ترویج و شرح داده شده است.
آقای پزشکیان میتواند معنای دولت خود را از توهم مذاکره و توافق و معامله با آمریکا به واقعیت توجه به دهکهای پایین جامعه، مقابله فعال با اقتصاد سوداگرایانه و مالیات ستانی از آن ها، کاهش نابرابری، افزایش فرصت تحرک اجتماعی از طریق آموزش عادلانه، گسترش چتر بهداشت عمومی و البته در عین حال، تلاش برای گسترش اقتصاد تولیدی در سطح متوسط و کوچک تغییر دهد.
این ها به معنای روی گردانی از امکانهای مذاکره در آینده نیست، بلکه معنایی خاص به دولت میدهد که برای همگان قابل فهم است و در صورت امکان، در آینده به مواردی مانند مذاکره با غرب هم بپردازد. مهم آن است که تیم دولت منسجم شود و ذیل یک معنای کلی، اقدامات خود را یکپارچه نماید. این مهم، نیازمند یک راهبر توسعه، رهبر تیم اقتصادی و معنادهنده به دولت است.
حالا زمان تصمیمگیری آقای پزشکیان است که یک تکنیسین دست راستی را برای اقتصاد انتخاب کند و تشتت در تیم اقتصادی را تداوم دهد و معنایی برای دولت خود نداشته باشد، یا جریانی جدید را انتخاب کند که بتواند مسیری جدید را برای دولت بپیماید؟ راه جدید نیازمند افراد جدید، جوان و با نگرشهای نوین است. کسی از اردوگاه اقتصاد نهادگرا که واقعیت اقتصاد ایران در عمل را بشناسد. شاید آقای نصیری اقدم بتواند به عنوان یک گزینه، مورد بررسی قرار گیرد.
دیدگاه ها