گفتوگو با کبری خدابخش دهقی، نویسنده کتاب «مجید بربری» حُرّ مدافعان حرم که به تقریظ رهبر انقلاب آراسته شدهاست.ماجرای عجیب زندگی یک جوان پرشر و شورِ دهه هفتادی که در میانه راه متحول میشود و از مسیر گذشتهاش دست میکشد، در سالهای اخیر حسابی پرفروش و محبوب شدهاست. «مجید بربری»، روایت زندگی شهید مجید قربانخانی است که در سال 94 در بیستوپنجسالگی در سوریه به شهادت رسید.
الهه آرانیان-روزنامه خراسان/ کبری خدابخش دهقی، نویسنده این کتاب است و نشر «دارخوین» هم آن را بهچاپ رساندهاست. عدهای زندگی مجید قربانخانی را که یک جوانِ قهوهخانهدار بوده با زندگی شاهرخ ضرغام، از شهدای دفاع مقدس مقایسه میکنند. شاهرخ هم مانند مجید در جایی از زندگی، از مسیر قبلی برید و به راه دیگری رفت. زندگی شهید مجید قربانخانی در کتاب «مجید بربری» آنقدر خواندنی است که تحسین رهبر انقلاب را هم برانگیخته و ایشان بر آن تقریظ نوشتهاند. در ادامه گفتوگوی ما با کبری خدابخش دهقی، نویسنده کتاب را میخوانید.
چه شد که تصمیم به نوشتن کتاب «مجید بربری» گرفتید؟
من در سال 95 اردیبهشت و خرداد برای چند پایگاه خبری درباره شهدای مدافع حرم مینوشتم. در حین مصاحبه با خانواده شهدا، با شهید مجید قربانخانی و خانواده ایشان آشنا شدم و در حین صحبت با خانواده مجید متوجه شدم زندگی او با زندگی همه شهدایی که از آنها نوشتهام، متفاوت است. این تفاوتی که مجید قربانخانی با بقیه داشت، باعث شد زندگینامهاش را در قالب کتاب بنویسم.
چقدر زمان صرف تحقیق و پژوهش کردید؟
نگارش کتاب حدود یک سال طول کشید. سه نفر مسئول مصاحبهها بودند. در نهایت اطلاعات را در اختیار بنده قرار دادند و من شروع به نوشتن کردم.
درباره شهید مجید قربانخانی و نحوه شهادت ایشان بفرمایید.
مجید قربانخانی زندگی متفاوتی داشتهاست. ابتدا در بازار آهن تهران کار میکرده و بعد تصمیم میگیرد یک قهوهخانه راه بیندازد. اولین قهوهخانهاش را که باز میکند، شهرداری آن را با لودر خراب میکند و او دومین قهوهخانه را راه میاندازد. مشتریهای زیادی هم داشته و صبح تا شب در قهوهخانه مشغول کار بوده. مجید پس از اتفاقی غیرمنتظره تصمیم میگیرد که برای جنگ به سوریه برود. او و همرزمانش در خانطومان سوریه بودهاند که مورد حمله قرار میگیرند. ابتدا قرار نبوده که مجید در عملیات شرکت کند، ولی بعد وارد عملیات میشود و جزو اولین کسانی بوده که به شهادت میرسد.
وجه تسمیه کتاب چیست؟
عنوان کتاب به این دلیل است که پسرداییهای پدر مجید نانوایی بربری داشتند و او چند روز در سال را در نانوایی کار میکرده و نمیگذاشته کسی پول بدهد. او پولِ نانِ آن روز را حساب و پرداخت میکرده و خودش دم در نانوایی میایستاده و مردم از او نان بربری میگرفتند و میگفتند: «مجید، یه بربری/ مجید، یه بربری» و... . به همیندلیل این عنوان روی او باقی ماند.
در مسیر نگارش کتاب با چه سختیهایی مواجه بودید؟
چالشی که بگویم کار را سخت کرده و باعث شده نوشتن کتاب پیش نرود، خدا را شکر نداشتیم. اگر هم در مسیر نوشتن از شهدا سختی باشد، به نظر من سختیِ شیرینی است. من هر مشکلی هم که باشد، به شیرینی عسل میدانم و برایم خیلی لذت بخش است. اگر با این تفکر که زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست، پیش برویم، میبینیم که سختیای وجود ندارد.
چه احساسی دارید از اینکه رهبر انقلاب کتاب را خوانده و بر آن تقریظ نوشتهاند؟
این نهایت آرزوی من بود که آقا بر کتابم حتی یک خط، یک جمله یا یک امضای کوچک بزند. من به نهایت آرزویم رسیدم و خدا را شاکر هستم.
در مدتی که از انتشار کتاب میگذرد، استقبال از آن چطور بوده؟ آیا برنامهای هم برای ترجمه آن دارید؟
خدا را شکر «مجید بربری» به چاپ بیستوچهارم رسیدهاست. سال 98، همان سالی که پیکر مجید به ایران برگشت، در ده روز نمایشگاه کتاب چهار چاپ آن به فروش رسید. اگر کسی برای ترجمه پیشقدم شود، ما استقبال میکنیم.
در پایان، وضعیت انتشار زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم را چطور ارزیابی میکنید؟ از نظر شما این حوزه چقدر جای کار دارد؟
در طول سالهای گذشته کارهای فراوانی انجام شده، ولی نظر من این است که هر شهیدی قصهای دارد که جای نوشتن دارد. نهادهای متفاوت و نویسندهها و ناشران مختلف دارند در این حوزه کار میکنند، ولی هرچقدر هم برای شهدا کار کنیم، باز هم کم است.
دیدگاه ها