
در زمانهای دور، یعنی زمانی که گستره زبان فارسی از چین و ماچین تا دریاهای دور را شامل میشد و هنوز پای تلفنهای همراه و نرمافزارهای قصهگو به زندگی آدمها باز نشده بود، خیلی از فارسیزبانها در زمستانهای سرد«یلدا» زیر کرسی مینشسته اند و مقدار زیادی میوههای خشک شده را توی یک سینی بزرگ میریختند و می گذاشته اند وسط کرسی.
محمد بهبودی نیا- روزنامه خراسان/ بوی زغال منقل کرسی و صدای مادر بزرگ و پدربزرگها فضای اتاق را پر میکرده است. از برق و این چیزها هم خبری نبوده. فقط یک گردسوز کوچک روشنی بخش اتاق ها بوده و تمام.اما حالا دیگر از این چیزها خبری نیست و تعداد زیادی از مادرها و پدرها نه قصههای شاهنامه را میدانند و نه هزار و یک شب را که برای بچه هایشان تعریف کنند. بچهها هم ترجیح میدهند بنشینند پای تلویزیون و تلفن همراه .به مناسبت فرا رسیدن یلدا، سراغ محمد کاظم کاظمی و شاه منصور شاهمیرزا، دو تن از پژوهشگران زبان و ادب فارسی رفتهایم تا از خاطرات دیروز و امروزشان از شب یلدا در کشورهای افغانستان و تاجیکستان بپرسیم و درباره شباهتها و تفاوتهای بزرگداشت این شب فرهنگی در ایران ،افغانستان وتاجیکستان بشنویم.
یلدای فراموش شده
محمد کاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر ادبی اهل افغانستان، در گفت و گو با ما از زاویهای متفاوت به بزرگداشت یلدا در افغانستان پرداخت و گفت: «اگرچه سالهای دور ، مراسم یلدا در افغانستان بیشتر در شهر هرات و برخی شهرها که فرهنگشان به ایران نزدیک تر بود، رواج داشت؛اما در سال های اخیر با فراگیر شدن رسانههای خبری رسومی مانند یلدا و نوروز، به چند دلیل بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. اگرچه مردم افغانستان همچنان با موانعی در زمینه برگزاری این مراسم مواجه اند.»
وی افزود: «با رواج رسانه های دیجیتال و کاغذی و... امروز ماجرا متفاوت شده است و مردم افغانستان متوجه این امر مهم شده اند که «یلدا» یک برنامه فرهنگی و هویتی است و به همین دلیل گستره وسیعی از افغانستان به محل برگزاری این جشن تبدیل شده است. بعد از آگاهی بخشی رسانه ها مردم وقتی دیدند این مراسم از طرف دستگاههای حاکمیتی افغانستان جدی گرفته نمیشود، احساس مطالبهگری فرهنگی در وجودشان زندهتر شد و برای مقابله با این نوع رفتار حکومتی و به منظور تقویت بنیان فرهنگی افغانستان به گرامی داشت این مراسم روی آوردند.»
یلدا؛ ابزار مقاومت فرهنگی در افغانستان
کاظمی تصریح کرد: «از حکومتهای مختلف در افغانستان (به ویژه در سه سال اخیر و از زمان روی کار آمدن حکومت طالبان)، به دلیل این که با فرهنگ مشترک ایران و افغانستان رابطه خوبی نداشته و ندارند، شاهد اقدامات جلوگیرانه ای هستیم. مسئولانی که از آن ها سخن به میان آوردیم نه خیلی راغب بودند که زبان فارسی در افغانستان پاس داشته شود و نه رسومی مانند یلدا و نوروز و.... این نوع رفتارها علیه مراسمهای فرهنگی این چنینی در دوران طالبان، پررنگتر شده است. حکومت طالبان با رسوم باستانی افغانستان میانه خوبی نداشته، به ویژه رسومی که در ایران نیز مشترک است.برخی افراد نزدیک به طالبان حتی بزرگداشت نوروز را محکوم و تحریم میکنند. در حال حاضر نیز برای مقابله با بزرگداشت« یلدا »و دیگر مراسم ها در افغانستان چنین افکاری وجود دارد و سعی میکنند این رسوم ملی را تحریم کنند. با این حال، مردم چه در داخل و چه خارج از افغانستان در حال مقاومت فرهنگی با این اقدام هستند. البته مراسمهای مربوط به «یلدا» میان مهاجران افغانستانی با شور و حال بیشتری برگزار میشود.»
این شاعر برجسته افغانستانی بیان کرد: «با توجه به مواردی که به آن اشاره شد، یلدا در افغانستان امروز وارد فاز جدیدی شده که از گرامی داشت یک سنت باستانی، تبدیل به ابزاری برای مقاومت و حفظ هویت فرهنگی شده است.»
«چِلّه» در تاجیکستان
شاه منصور شاه میرزا، شاعر، نویسنده و کارشناس میز فرهنگی تاجیکستان در موسسه فرهنگی اکو نیز در گفت و گو با خراسان ضمن اشاره به دورهمیهای «یلدا» در تاجیکستان گفت: «این شب در تاجیکستان به نام «شب چله» هم معروف است.»
وی ضمن اشاره به خاطرات دوران کودکی که شیرینترین شبها را در یلدا تجربه کرده ، گفت: «یادم میآید حدود ۴۰ سال پیش، مادربزرگهای ما برای نوهها و فرزندانشان افسانه میگفتند اما امروز خبری از این افسانه گویی ها نیست. در این شب همه دور هم جمع میشدند. پدربزرگها و مادربزرگها کانون داستانها و شعرهای فولکلور بودند و افسانههایی را تعریف میکردند. به جرئت میتوان گفت افسانههای نهفته در گنج خانه ذهن مادربزرگها و پدربزرگ ها در آن زمان دانشگاه بزرگی از ادبیات بود.»
شاه میرزا افزود: «کودکان آن زمان با این افسانهها و داستانها خو میگرفتند و بزرگ میشدند. بعدها آنها خودآگاه و ناخودآگاه پند و اندرز را در زندگی شان به کار میبستند. بیشتر ،داستانها و قصههایی از هزار و یک شب و... گفته میشد که مانند یاقوتی در طول چند قرن تراش خورده بود و سینه به سینه نقل میشد. پدربزرگها و مادربزرگهای ما در آن زمان قصهها را متناسب با وضعیت روز انتخاب و با صدای دلنشین شان برای ما تعریف میکردند. قصه «بابا عدنان دلباز» یکی از این داستانهایی است که من آن زمان ها شنیدهام و هنوز آن را به یاد دارم.»
فردوسی،سعدی،خیام و حافظ مهمان یلدای تاجیک ها
مادربزرگم سواد خواندن نداشت، اما داستانهای زیادی از هزار و یک شب و شعرهای زیادی از شاهنامه فردوسی، خیام، حافظ و تا حدودی سعدی و مولانا را بارها و بارها شنیده و حفظ شده بود و برای ما میخواند. در این میان شاهنامه جایگاه ویژهای داشت و داستان رستم و سهراب، بیژن و منیژه، زال و سیمرغ، نُقل محفل ما بود. مادربزرگم سعی میکرد پند و اندرز هر داستان را از دل آن بیرون بکشد و برای ما معنی نمادها را بگوید. مثلاً وقتی به داستان سیمرغ شاهنامه میرسید، درباره پر سیمرغ میگفت که آن پر به معنی دانایی است که در سختیهای زندگی به یاری انسان میآید. ما با شنیدن این داستانهای زیبا به این باور میرسیدیم که دانش نجاتدهنده انسان است و ارزش علم را به صورت غیرمستقیم به این شکل به ما میآموختند.»
این پژوهشگر ادبی تصریح کرد: «ثمره نشستهای شب چله علاوه بر داستانگویی، چیستانگویی نیز بود که با این روش ذهن ما را از همان کودکی با پویایی و جست وجو آشنا میکرد. وی گفت:مادربزرگم اگرچه سواد چندانی نداشت، اما شعرهایی مینوشت و بنده الفبای شعر و شاعری را از همین شبهای چله و زیر نظر مادربزرگم آموختم. در پایان این گفت وگو، یکی از شعرهایی را که به مناسبت این شب سروده ام به تمامی فارسیزبانان سراسر دنیا که همچنان یلدا را گرامی میدارند، تقدیم میکنم.
همین نَفَس که کنارِ هَمیم، ایدون باد!
در این دقایقِ خوش بیغمیم، ایدون باد!
به دورِ سفرهی یلدا، شب تولد مهر
به پاسِ هر نفسی خُرمیم، ایدون باد!
و شبنشینی ما اتحاد باورهاست
کنارِ هم چِقَدر مُحکمیم، ایدون باد!
سَری به پای کَسی خم نمیکنیم، اما
به پیشِ پای شما سَرخَمیم، ایدون باد!
خوشا درایتِ خواجه، عزیز شیرازی
به دست، باده ی جامِ جَمیم، ایدون باد!
به مرزها، به تمامِ حصارها گویید
که ما همیشه کنارِ همیم! ایدون باد!
دیدگاه ها